619
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گفت: چرا نامه‏اى را كه همراهت بود، پاره پاره كردى؟

گفت: از بيم آن كه به مضمونش پى ببرى.

گفت: اين نامه از سوى چه كسى و براى چه افرادى بود؟

گفت: از حسين عليه‏السلام به سوى گروهى از كوفيان كه نام آنها را نمى‏دانم.

راوى مى‏گويد: ابن زياد به شدّت خشمگين شد و سپس گفت: به خدا سوگند، از من جدا نمى‏شوى، مگر آن كه نام‏هاى مخاطبان اين نامه‏ها را به من بگويى يا آن كه به بالاى منبر بروى و حسين و پدر و برادرش را دشنام دهى، تا از دست من نجات يابى؛ وگر نه قطعه قطعه‏ات مى‏كنم.

قيس گفت: امّا نام مخاطبان نامه را نمى‏گويم؛ امّا لعنت گفتن بر حسين و پدر و برادرش را انجام مى‏دهم.

راوى مى‏گويد: پس فرمان داده شد و او را به درونِ مسجد اعظم بردند. وى از منبر بالا رفت و مردم را برايش گِرد آوردند تا همگى لعنت كردن او را بشنوند. هنگامى كه قيس دانست كه مردم گِرد آمده‏اند، برخاست و پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد و طلب رحمت فراوان براى على و فرزندانش، عبيد اللّه‏ بن زياد و پدرش را لعنت كرد و گردنكشان بنى‏اميه را نيز تا آخرين فردشان، لعنت كرد و سپس، مردم را به يارى حسين بن على عليه‏السلام دعوت كرد.

اين را به عبيد اللّه‏ بن زياد خبر دادند. [فرمان داد] او را به بالاى قصر بردند و با سر به زمين انداختند و درگذشت ـ رحمت خدا بر او باد ـ.

اين خبر به حسين عليه‏السلام رسيد. بر او اشك ريخت و سپس گفت: «خدايا! براى ما و پيروانت، جايگاهى با كرامت نزد خودت قرار ده و در جايگاه رحمتت، ما و ايشان را گِرد هم آور، كه تو بر هر كارى توانايى».

راوى مى‏گويد: مردى از پيروان حسين عليه‏السلام به نام هلال برخاست و گفت: اى پسر دختر پيامبر خدا! مى‏دانى كه جدّت، پيامبر خدا، [نيز] اين‏گونه نبود كه خداوند، محبتّش را در دل همه بيندازد و مطابق خواست خدا با او رفتار كنند. ميان همراهان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هم منافقانى بودند كه به ظاهر، ادّعاى يارى مى‏كردند و در دل، هواى خيانت داشتند. در پيشِ روى او [با زبان و رويى]شيرين‏تر از عسل بودند و پشتِ سر، تلخ‏تر از حنظل۱ بودند.

تا آن كه خداى عز و جل، جان او را گرفت. پدرت على عليه‏السلام نيز اين‏گونه بود. گروهى بر يارى‏اش گِرد آمدند و منافقان و فاسقان و از دين بيرون رفتگان و ستم‏پيشگان با او جنگيدند تا آن كه اجل او سر رسيد و شما امروز، در همان حال هستيد. پس هر كس پيمان شكند، به زيان خود شكسته است و خدا به پيمان آنان، نيازى ندارد. پس ما را با راه‏نمايى خود ببر، شرق باشد يا غرب. به خدا سوگند، ما از تقدير الهى بيمى نداريم و ديدار او را ناخوش نمى‏داريم. ما بر نيّت و يارى خود پايداريم. هر كس را دوست بدارى، دوست مى‏داريم و هر كه را دشمن بدارى، دشمن مى‏داريم.

1.. حَنظَل ، هندوانه ابو جهل و بسيار تلخ است .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
618

قال: فلِمَ خرقت الكتاب الذي كان معك؟ قال: خوفاً، حتّى لا تعلم ما فيه! قال: وممّن كان هذا الكتاب وإلى مَن كان؟ فقال: كان من الحسين إلى جماعة من أهل الكوفة لا أعرف أسماءهم.

قال: فغضب ابن زياد غضباً عظيماً، ثمّ قال: واللّه‏، لا تفارقني أبداً أو تدلّني على هؤاء القوم الذي كتب إليهم هذا الكتاب، أو تصعد المنبر فتسبّ الحسين وأباه وأخاه، فتنجو من يدي أو لاُقطّعنّك.

فقال قيس: أمّا هؤاء القوم فلا أعرفهم، وأمّا لعنة الحسين وأبيه وأخيه فإنّي أفعل.

قال: فأمر به فاُدخل المسجد الأعظم، ثمّ صعد المنبر وجمع له الناس ۵ / ۸۱

ليجتمعوا ويسمعوا اللعنة، فلمّا علم قيس أنّ الناس قد اجتمعوا وثب قائماً، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، ثمّ صلّى على محمّد وآله، وأكثر الترحّم على عليّ وولده، ثمّ لعن عبيد اللّه‏ بن زياد، ولعن أباه، و لعن عتاة بني اُميّة عن آخرهم، ثمّ دعا الناس إلى نصرة الحسين بن عليّ.

فاُخبر بذلك عبيد اللّه‏ بن زياد فاُصعد على أعلى القصر، ثمّ رمي به على رأسه فمات رحمه‏الله.

و بلغ ذلك الحسين فاستعبر باكياً، ثم قال: اللّهمّ اجعل لنا ولشيعتك منزلاً كريماً عندك واجمع بيننا وإيّاهم في مستقرّ رحمتك، إنّك على كلّ شيء قدير.

قال: فوثب إلى الحسين رجل من شيعته يقال له: هلال، فقال: يا ابن بنت رسول اللّه‏، تعلم أنّ جدّك رسول اللّه‏ لا يقدر أن يشرب اللّه‏ الخلائق محبّته، ولا أن يرجعوا من أمرهم إلى ما يحبّ، وقد كان منهم منافقون يبدونه النصر ويضمرون له الغدر، يلقونه بأحلى من العسل ويلحقونه بأمرّ من الحنظل، حتّى توفّاه اللّه‏ عز و جل، وأنّ أباك عليّاً قد كان في مثل ذلك، فقوم أجمعوا على نصره وقاتلوا معه المنافقين والفاسقين والمارقين والقاسطين حتّى أتاه أجله، وأنتم اليوم عندنا في مثل ذلك الحال، فمن نكث فإنّما ينكث على نفسه واللّه‏ يغني عنه، فسر بنا راشداً مشرّقاً إن شئت أو مغرّباً، فو اللّه‏، ما أشفقنا من قدر اللّه‏، ولا كرهنا لقاء ربّنا، وإنّا على نيّاتنا ونصرتنا، نوالي من والاك ونعادي من عاداك.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39895
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به