615
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حسين عليه‏السلام فرمود: «از پشتِ سرت چه خبر، اى پسر يزيد ؟ مگر تو دستور ندادى كه از اين راه برويم ؟ ما چنين كرديم و رأى تو را پذيرفتيم».

حُر گفت: راست مى‏گويى ؛ ولى اين، نامه عبيد اللّه‏ بن زياد است كه به دستم رسيده و مرا بر سختگيرى در كار تو، وا مى‏دارد.

حسين عليه‏السلام فرمود: «بگذار تا در دهكده نينوا يا غاضريّه فرود آييم».

حُر گفت: به خدا سوگند، نمى‏توانم. اين، فرستاده عبيد اللّه‏ بن زياد است. او را بر مراقبت از من، گماشته است.

حسين بن على عليه‏السلام به سراغ مردى از يارانش به نام زُهَير بن قَين بَجَلى آمد. زُهَير گفت: اى پسر دختر پيامبر! بگذار با اينها نبرد كنيم ؛ چرا كه نبرد ما با اينان در اين ساعت، آسان‏تر از نبرد با كسانى است كه پس از اينها مى‏آيند.

حسين عليه‏السلام فرمود: «درست مى‏گويى، اى زُهَير ؛ ولى من آغاز كننده نخواهم بود تا آنان، نبرد را آغاز كنند».

زُهَير گفت: پس ما را ببر تا به كربلا برسيم. آن جا كنارِ فرات است. آن جا فرود مى‏آييم و اگر با ما به نبرد پرداختند، با آنان نبرد مى‏كنيم و از خداوند، بر ضدّ آنها مدد مى‏جوييم.

چشمان حسين عليه‏السلام اشك‏آلود شد و سپس فرمود: «بار خدايا! بار خدايا ! به تو پناه مى‏برم از كرب و بلا».

حسين عليه‏السلام در آن جا فرود آمد و حُر نيز با هزار جنگجو در برابرش فرود آمد.

نامه امام حسين عليه‏السلام به كوفيان

حسين عليه‏السلام كاغذ و دواتى خواست و به بزرگان كوفه ـ آنهايى كه گمان مى‏بُرد با او هم‏عقيده‏اند ـ چنين نوشت:

«بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. از حسين بن على، به سليمان بن صُرَد، مسيّب بن نجبه، رفاعة بن شدّاد و عبد اللّه‏ بن وال و گروه مؤمنان. امّا بعد، مى‏دانيد كه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در روزگار حياتش فرمود: "هر كس حاكمى ستمگر را ببيند كه حرام را حلال شمرده و يا عهد خدا را رها نموده و با سنّت پيامبر خدا، مخالفت ورزيده و ميان بندگان خدا به گناه و تجاوز، رفتار مى‏كند، آن گاه با گفتار و كردار بر او نشورَد، بر خدا حقّ است كه او را به جايگاه [سزاوار]خود در آورد و دانستيد كه اينها (بنى اميّه) به اطاعت شيطان، پاى‏بند و از اطاعت خداى رحمان، روى‏گردان‏اند، فساد را آشكار و حدود الهى را تعطيل كرده و اموال عمومى را ويژه خود كرده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كرده‏اند. من به اين امر (خلافت)، از ديگران سزامندترم؛ زيرا خويشاوند پيامبر خدايم. [دعوت] نامه‏هايتان به من رسيده و فرستادگانتان، بيعت شما را براى من آورده‏اند كه مرا وا نمى‏نهيد. پس اگر به بيعتتان به من، وفادار مى‏مانيد، حقّ خود را كامل گرفته‏ايد و بهره خود را برده و به راه در آمده‏ايد و من، خانواده‏ام و فرزندانم نيز با خانواده و فرزندان شما خواهند بود. پس در كار من، برايتان سرمشقى است، و اگر وفا نكنيد و عهد و پيمانتان را بشكنيد و بيعتتان را ناديده بگيريد، به جانم سوگند، از شما بعيد نيست كه [مانند] آن را با پدرم [على عليه‏السلام]و برادرم [حسن عليه‏السلام] و پسر عمويم [مسلم]كرديد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
614

فقال الحسين: فذرنا حتّى ننزل بقرية نينوى أو الغاضرية، فقال الحرّ: لا واللّه‏، ما أستطيع ذلك، هذا رسول عبيد اللّه‏ بن زياد معي، وربّما بعثه عيناً عليَّ.

قال: فأقبل الحسين بن عليّ على رجل من أصحابه يقال له: زهير بن القين ۵ / ۷۹

البجلي، فقال له: يا ابن بنت رسول اللّه‏، ذرنا حتّى نقاتل هؤاء القوم، فإن قتالنا الساعة نحن وإيّاهم أيسر علينا وأهون من قتال من يأتينا من بعدهم.

فقال الحسين: صدقت يا زهير، ولكن ما كنت بالذي أنذرهم بقتال حتّى يبتدروني.

فقال له زهير: فسر بنا حتّى نصير بكربلاء فإنّها على شاطئ الفرات، فنكون هنالك، فإن قاتلونا قاتلناهم واستعنا باللّه‏ عليهم.

قال: فدمعت عينا الحسين، ثمّ قال: اللّهمّ، ثمّ اللّهمّ إنّي أعوذ بك من الكرب والبلاء! قال: ونزل الحسين في موضعه ذلك، ونزل الحرّ بن يزيد حذاءه في ألف فارس، ودعا الحسين بدواة وبياض وكتب إلى أشراف الكوفة ممّن كان يظنّ أنّه على رأيه.

ذكر كتاب الحسين رضى‏الله‏عنه إلى أهل الكوفة

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم

من الحسين بن عليّ، إلى سليمان بن صرد والمسيّب بن نجبة ورفاعة بن شدّاد وعبداللّه‏ بن وال، وجماعة المؤمنين، أمّا بعد؛ فقد علمتهم أنّ رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم قد قال في حياته: مَن رأى سلطاناً جائراً مستحلاًّ لحرام أو تاركاً لعهد اللّه‏ ومخالفاً لسنّة رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، فعمل في عباد اللّه‏ بالإثم والعدوان، ثمّ لم يغيّر عليه بقول ولا فعل، كان حقّاً على اللّه‏ أن يدخله مدخله، وقد علمتم أنّ هؤاء لزموا طاعة الشيطان وتولّوا عن طاعة الرحمن، وأظهروا الفساد، وعطّلوا الحدود، واستأثروا بالفيء، وأحلّوا حرام اللّه‏ وحرّموا حلاله، وأنا أحقّ من غيري بهذا الأمر؛ لقرابتي من رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، وقد أتتني كتبكم وقدمت عليّ رسلكم ببيعتكم أنّكم لا تخذلوني، فإن وفيتم لي ببيعتكم فقد استوفيتم حقّكم وحظّكم ورشدكم، ونفسي مع أنفسكم، وأهلي ۵ / ۸۰

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38772
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به