601
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

او از آن گروهى است كه دوستى‏شان، سپاس خداوند و كينه‏شان

ناسپاسى [و كفر] است و نزديكى بِدانان، رستگارى و پناهگاه آدمى است.

با محبّت آنان، بلا و ناگوارى، برطرف مى‏شوند

و نيكوكارى و نعمت‏ها، بِدان[ها]، استوار مى‏گردد.

اگر اهل بخشش شمرده شوند، پيشوايشان آنان‏اند

و اگر گفته شود: برترين مردم زمين، كيان‏اند؟، گفته مى‏شود: آنان.

هيچ بخشنده‏اى به اوج بخشش آنان نمى‏رسد

و هيچ گروهى به پاى آنان نمى‏رسد، هر چند بزرگوار باشند.

از خانه‏هايشان در ميان قريش، پرتو مى‏گيرند

در دشوارى‏ها و هنگام داورى، آن گاه كه داورى كنند.

ريشه او در قريش است و جدّش محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است

و پس از آن، على، پرچم [و نشانه] است.

راوى مى‏گويد: آن گاه فَرَزدَق به سوى پسرعمويش رو كرد و گفت: به خدا سوگند اين اشعار را در باره او سروده‏ام، بى آن كه چشم‏داشتى به صِله و احسان او داشته باشم. تنها براى خدا و سراى آخرت سروده‏ام.

ماجراى عبيد اللّه‏ بن حُرّ جُعفى

راوى مى‏گويد: حسين عليه‏السلام رفت تا در منزلگاه بنى مقاتل، فرود آمد. در آن جا خيمه‏اى بر پا شده و نيزه‏اى نصب شده و شمشيرى آويخته و اسبى ايستاده بر آخورش ديد. فرمود: «اين خيمه، از آنِ كيست؟».

گفته شد: از آنِ مردى به نام عبيد اللّه‏ بن حُرّ جُعْفى.

حسين عليه‏السلام مردى از همراهانش به نام حَجّاج بن مسروق جُعْفى را به سوى او فرستاد. او آمد تا در خيمه‏اش بر او وارد شد و بر او سلام داد. او هم پاسخ سلامش را داد و سپس گفت: چه خبر؟

حَجّاج گفت: اى ابن حرّ! به خدا سوگند، در پىِ من خبرهايى است. به خدا سوگند، خداوند، كرامتى را به تو هديه كرده است، اگر آن را بپذيرى!

گفت: چيست؟

گفت: اين، حسين بن على است كه تو را به يارى خويش فرا مى‏خوانَد. اگر پيشِ رويش بجنگى، پاداش برده‏اى و اگر بميرى، شهيد گشته‏اى.

عبيد اللّه‏ گفت: به خدا سوگند، از كوفه بيرون نيامدم، جز آن كه ترسيدم حسين بن على بيايد و من، آن جا باشم و يارى‏اش نكنم؛ زيرا در كوفه، پيرو و ياورى نيست، مگر آن كه به دنيا گراييده‏اند، جز كسانى كه خداوند، حفظشان كرده است. پس به سوى او باز گرد و اين را به او خبر بده.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
600

في مَعشَرٍ حُبُّهُم شُكرٌ وبُغضُهُمُ

كُفرٌ وقُربُهُم منجى ومُعتَصَمُ

يُستَدفَعُ الضُّرُّ والبَلوى بِحُبِّهِمُ

و يَستَقيمُ بِهِ الإِحسانُ والنِعَمُ

إن عُدَّ أَهلُ النَدى كانوا أئمَّتَهُم

أو قيلَ: مَن خيرُ أهلِ الأرضِ؟ قيلَ: هُمُ

لايَستَطيعُ جَوادٌ بَعدَ جُودِهِمُ

و لا يُدانيهِمُ قَومٌ وإن كَرمُوا

بُيوتُهُم مِن قُرَيشٍ يُستضاءُ بِها

في النائِبات وعِندَ الحُكم إِن حَكَموا

فَجَدُّهُ مِن قُرَيشٍ في أرومَتِها

مُحَمَّدٌ وعليّ بَعدَهُ عَلَمُ

قال: ثمّ أقبل الفرزدق على ابن عمّه فقال: واللّه‏، لقد قلت فيه هذه الأبيات غير متعرّض إلى معروفةٍ، غير أنّي أردت اللّه‏َ والدار الآخرة.

قصّة عبيد اللّه‏ بن الحرّ الجعفي

قال: وسار الحسين عليه‏السلام حتّى نزل في قصر بني مقاتل، فإذا هو بفسطاط مضروب، ورمح منصوب، وسيف معلّق، وفرس واقف على مذوده.

فقال الحسين: لمن هذا الفسطاط؟ فقيل: لرجل يقال له: عبيد اللّه‏ بن الحرّ الجعفي.

قال: فأرسل الحسين برجل من أصحابه يقال له: الحجّاج بن مسروق الجعفي، فأقبل حتّى دخل عليه في فسطاطه فسلّم عليه فردّ عليه‏السلام، ثمّ قال: ما وراءك؟ فقال الحجّاج: واللّه‏، ورائي يا ابن الحرّ! واللّه‏، قد أهدى اللّه‏ إليك كرامة إن قبلتها! قال: وما ذاك؟ فقال: هذا الحسين بن عليّ (رضي اللّه‏ عنهما) يدعوك إلى نصرته، فإن قاتلت بين يديه اُجرت، وإن متّ فإنّك استشهدت.

فقال له عبيد اللّه‏: واللّه‏، ما خرجت من الكوفة إلاّ مخافة أن يدخلها الحسين بن عليّ وأنا فيها، فلا أنصره؛ لأنّه ليس له في الكوفة شيعة ولا أنصار إلاّ وقد مالوا إلى ۵ / ۷۲

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38906
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به