599
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

پس انسان با شمشير و در راه خدا كشته شود، بهتر است

و اگر روزى‏ها، مقدّر و حساب شده‏اند

پس كم حرص زدن انسان براى روزى، زيباتر است

و اگر گردآورى مال براى بر جاى نهادن است

پس چرا در آنچه تركش مى‏كنيم، بخل بورزيم؟!.

راوى مى‏گويد: آن گاه فَرَزدَق با چند تن از همراهانش، از حسين عليه‏السلام خداحافظى كرد و به سوى مكّه راه افتاد. پسرعموى فَرَزدَق از قبيله بنى مُجاشِع به سوى او آمد و گفت: اى ابو فراس! اين حسين بن على است؟

فَرَزدَق گفت: اين حسين، فرزند فاطمه زهرا، دختر محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است. به خدا سوگند، او فرزند برگزيده خدا و پس از محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، برترين كسى است كه روزى زمين، راه مى‏رود و من پيش از اين، اشعارى در باره او سروده‏ام. نمى‏خواهى آنها را بشنوى؟

پسر عمويش به او گفت: بدم نمى‏آيد، اى ابو فراس! اگر مى‏خواهى، آنچه را سروده‏اى، بخوان.

فَرَزدَق گفت: باشد. من در باره او و پدر و برادر و جدّش ـ كه درودهاى خدا برايشان باد ـ، اين شعرها را سروده‏ام:

اين، آن كسى است كه سرزمين بطحا، جاى گام‏هايش را مى‏شناسد

و خانه كعبه و حرم و بيرون حرم نيز او را مى‏شناسند.

اين، فرزند بهترينِ همه بندگان خداست.

او پيراسته و منزّه و پاك و بلنداى فضيلت است.

اين، حسين است كه فرستاده خدا، پدر اوست

و با نور هدايت او، امّت‏ها راه يافته‏اند.

اين، فرزند فاطمه زهراست، و دودمان فاطمه

به قلمِ تقدير، در بهشت جاودان، خواهند بود.

چون قريش، او را ببينند، گوينده‏شان مى‏گويد:

نهايت كَرَم، با خصلت‏هاى او، به اوج مى‏رسد.

او چنان است كه چون به آهنگ دست زدن بر حجر الأسود گام نهد

گويى كه رُكن مى‏خواهد دست او را نزد خود، نگاه دارد.

در دستش چوب خيزرانى است كه بويى خوش مى‏پراكَنَد

و بوى خوش، از دست آن دل‏نوازى است كه تارَكى عطرافشان دارد.

ديدگان، از فرط آزرم، و نيز از هيبت او فرو مى‏نشينند

و با او سخن گفته نمى‏شود، مگر آن گاه كه لبخند مى‏زند.

نورى كه پرده ظلمت را مى‏درَد، از نور او سرچشمه گرفته

چنان كه خورشيد با پرتو خويش، تاريكى‏ها را از ميان مى‏بَرد.

شاخه شخصيت او، از پيكر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر دميده است

از اين رو، گوهر وجودش و خوى و خصالش، پاك است.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
598

إن تَكُنِ الأَبدانُ لِلمَوتِ اُنشِئَت

فَقَتلُ امرِئٍ بالسَيفِ في اللّه‏ِ أفضَلُ

إن تَكُنِ الأَرزاقُ رِزقاً مُقَدَّراً

فَقِلّةُ حِرصِ المَرءِ فِي الرزقِ أجمَلُ

إن تَكُنِ الأموالُ لِلتَركِ جَمعُها

فَما بَال مَتروكٍ به الخَيرُ يُبخَلُ

قال: ثمّ ودّعه الفرزدق في نفر من أصحابه، ومضى يريد مكّة. فأقبل عليه ابن عمّ له من بني مجاشع فقال: أبا فراس، هذا الحسين بن عليّ، فقال الفرزدق: هذا الحسين بن فاطمة الزهراء بنت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، هذا واللّه‏ ابن خيرة اللّه‏، وأفضل من مشى على وجه الأرض بعد محمّد، وقد كنت قلت فيه أبياتاً قبل اليوم، فلا عليك أن تسمعها.

فقال له ابن عمّه: ما أكره ذلك يا أبا فراس، فإن رأيت أن تنشدني ما قلت فيه! فقال الفرزدق: نعم، أنا القائل فيه وفي أبيه وأخيه وجدّه صلوات اللّه‏ عليهم هذه الأبيات:

هذا الذي تَعرِفُ البَطحاءُ وطأَتَهُ

وَ البَيتُ يَعرِفُهُ والحِلُّ والحَرَمُ

هذا ابنُ خَيرِ عِبادِ اللّه‏ِ كُلِّهِمُ

هذا التَّقيُّ النَقِيُّ الطاهِرُ العَلَمُ

هذا حُسَينٌ رسولُ اللّه‏ والِدُهُ

أمسَت بِنورِ هُداهُ تَهتَدي الاُممُ

هذا ابنُ فاطمةَ الزهراءِ عِترَتُها

في جَنَّةِ الخُلدِ مَجرِيّاً بها القَلَمُ

إذا رأته قُريشٌ قَالَ قائِلُها

إلى مَكارمِ هذا يَنتَهي الكَرَمُ

يَكادُ يُمسِكُهُ عِرفانُ راحَتِهِ

رُكنُ الحَطيمِ إذا ما جَاءَ يَستَلِمُ

بِكَفِّهِ خَيزُرانٌ ريحُهُ عَبِقٌ

بِكَفِّ أروَعَ في عِرنينِهِ شَمَمُ

يُغضي حَياءً ويُغضي مِن مَهابَتِهِ

فَلا يُكَلِّمُ إِلاّ حينَ يبتَسِمُ

يَنشَقُّ نورُ الدُّجىَ عَن نورِ غُرَّتِهِ

ككالشَّمسِ تَنجابُ عَن إِشراقِها الظُّلَمُ

مُشتَقَّةٌ مِن رَسولِ اللّه‏ِ نَبعَتُهُ

طابَت أرومَتُهُ والخيمُ والشِّيَمُ

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38958
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به