591
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حسين بن على ـ كه خداوند از وى خشنود باد ـ به او نوشت: «امّا بعد، آن كس كه به سوى خدا و كار شايسته فرا مى‏خواند و مى‏گويد: من از مسلمانان هستم، اختلاف نيفكنده است. من به نيكى و احسان، فرا خوانده‏ام و بهترين امان، امان خداوند است. ما از خدا، براى خود و تو در دنيا و آخرت، عملى پاك خواهانيم. اگر در اين نامه، قصد نيكى به من و صله رحم داشتى، خداوند به تو خير دنيا و آخرت دهد. والسلام!».

راوى مى‏گويد: در اين زمان، نامه يزيد بن معاويه به وسيله پيك قريش و غير آنان از بنى هاشم، از شام به اهالى مدينه رسيد. اين ابيات در آنها بود:

هان ! اى سوارى كه بامدادان به قصدى

بر شتر تنومند خود، چنين شتابان، راه مى‏سپارى!

به قريش ـ كه از آن، دور افتاده‏ام ـ، پيام مرا برسان كه:

داور ميان من و حسين، خدا و پيوندِ خويشاوندى است.

جايگاهى در آستانه كعبه، او را سوگند مى‏دهد

كه عهد خداوند و آنچه را كه بايد به آن وفا شود، نگه دارد.

براى افتخار قوم خود، مادرتان برايتان كافى است.

آرى ! به جان خودم سوگند كه او، مادرى پارسا و گرامى و عفيف است؛

مادرى كه هيچ كس در فضيلت به او نمى‏رسد.

دختر پيامبر و دختر بهترينِ مردم است. همه مى‏دانند

فضيلت او براى شما هم فضيلت است، و نيز ديگر

قوم‏ها هم، از فضيلت او بهره‏اى دارند.

من به خوبى مى‏دانم، بى هيچ دروغى

كه چشم، گاهى راست و گاهى ناراست مى‏گويد و مى‏شكند.

به زودى، چيزى كه مدّعىِ آن هستيد، شما را

به كُشتگانى بدل مى‏كند كه عقابان و كركسان، به يكديگر هديه خواهند داد.

اى خويشان ما ! اينك كه جنگ، آرام گرفته است، آن را بر ميفروزيد

و به رشته‏هاى خير در آويزيد و چنگ زنيد.

جنگ، اقوامى را كه پيش از شما بودند، فريفت

و ملّت‏هايى را نابود ساخت.

پس در باره خويشان خود، انصاف روا داريد و گردن‏كشانه، نميريد.

چه بسا گردن‏كشانى كه پايشان، لغزيده است.

راوى مى‏گويد: اهالى مدينه به اين اشعار نگريستند. سپس آنها را با همان نامه به سوى حسين بن على عليه‏السلام فرستادند. هنگامى كه در آن نگريست، دانست كه نامه يزيد بن معاويه است. پس در پاسخ نوشت:


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
590

فكتب إليه الحسين بن عليّ (رضي اللّه‏ عنهما):

أمّا بعد؛ فإنّه لن يشاقّ من دعا إلى اللّه‏ وعمل صالحاً وقال: إنّني من المسلمين، وقد دعوت إلى البرّ والإحسان، وخير الأمان أمان اللّه‏، ونحن نسأل اللّه‏ لنا ولك في الدنيا والآخرة عملاً زكيّاً، فإن كنت نويت في كتابك هذا إليَّ من برّي وصلتي فجزيت بذلك خيراً في الدنيا والآخرة، والسلام.

قال: وإذا كتاب يزيد بن معاوية قد أقبل من الشام إلى أهل المدينة على البريد من قريش وغيرهم من بني هاشم، وفيه هذه الأبيات:

يا أيُّها الراكِبُ الغادي لِطِيَّتِهِ

عَلى عُذافِرَةٍ في سَيرة قُحَمُ

أبلِغ قُرَيشاً على نَأي المَزارِ بِها

بَيني وبَينَ الحُسَينِ اللّه‏ُ والرحِمُ

ومَوقِفٌ بِفِناءِ البَيتِ ينشُدُهُ

عَهدَ الإِلهِ وما تُوفي بهِ الذِّمَمُ

غَنيتُمُ قَومَكُم فَخراً بِأُمِّكُمُ

اُمٌّ لَعَمري حَصانٌ بَرَّةٌ كَرَمُ

هِيَ التي لا يُداني فَضلَها أحدٌ

بِنتُ الرسولِ وخَيرُ الناسِ قَد عَلِموا

وفَضْلُها لَكُم فَضلٌ وغَيرُكُمُ

مِن يَومِكُم لَهُم في فَضلِها قَسَمُ

إنّي لأَعلَمُ حقّاً غَيرُ ما كَذِبٍ

و الطَرفُ يَصدُقُ أَحياناً ويَقتَصِمُ

إن سَوفَ يُدرِكُكُم ما تَدَّعونَ بِها

قَتلى تَهاداكُمُ العُقبانُ والرَخَمُ

يا قَومَنا لا تَشُبُّوا الحَربَ إذ سَكَنَت

تَمَسَّكوا بِحِبالِ الخَيرِ واعتَصِموا

قَد غَرَّتِ الحَربُ مَن قَد كانَ قَبلَكُمُ

مِنَ القُرونِ وقَد بادَت بِها الاُمَمُ

فَأَنصِفوا قَومَكُم لا تَهلِكوا بَذَخاً

فَرُبَّ ذي بَذَخٍ زَلَّت بِهِ القَدَمُ

قال: فنظر أهل المدينة إلى هذه الأبيات، ثمّ وجّهوا بها وبالكتاب إلى الحسين بن عليّ (رضي اللّه‏ عنهما)، فلمّا نظر فيه علم أنّه كتاب يزيد بن معاوية، فكتب الحسين الجواب:

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39898
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به