561
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى مى‏گويد: عبيد اللّه‏ بن زياد، هنوز خطبه‏اش را به پايان نبرده بود كه صدايى شنيد. گفت: اين چيست؟ به او گفته شد: اى امير! مراقب باشيد. مراقب باشيد كه اين مسلم بن عقيل است كه با همه بيعت‏كنندگانش جلو مى‏آيد!

راوى مى‏گويد: عبيد اللّه‏ بن زياد به سرعت از منبر پايين آمد و بلافاصله، داخل قصر شد و درها را بست.

مسلم بن عقيل و شورش او بر عبيد اللّه‏ بن زياد

راوى مى‏گويد: مسلم بن عقيل، همان موقع به سوى او آمد و پيشاپيش او، هجده هزار تن يا بيشتر بودند و در جلوى او بزرگان و كسانى كه لباس رزم پوشيده بودند، قرار داشتند كه در اين حال، به عبيد اللّه‏ بن زياد، دشنام مى‏دادند و پدرش را لعنت مى‏كردند.

راوى مى‏گويد: ياران عبيد اللّه‏، سوار شدند و مردم با آنها گلاويز شدند و جنگى سخت ميانشان درگرفت. عبيد اللّه‏ بن زياد و برخى كوفيان، از بالاى ديوار قصر، جنگ مردم را مى‏نگريستند.

راوى مى‏گويد: مردى از ياران عبيد اللّه‏ بن زياد به نام كثير بن شهاب، از بالاى قصر با بلندترين صدايش فرياد مى‏كشيد: هان، اى پيروان مسلم! هان اى پيروان حسين بن على! خدا را خدا در جان‏ها و خانواده‏ها و فرزندانتان [بيابيد] كه سربازان شام در راه هستند و امير عبيد اللّه‏ بن زياد با خدا پيمان بسته كه اگر بر جنگتان باقى بمانيد و همين امروز باز نگرديد، از عطا، محرومتان مى‏دارد و با سربازان شام، جنگويانتان را متفرّق خواهد كرد و بى‏گناه را به جاى گناه‏كار و حاضر را به جاى غايب خواهد گرفت، تا آن جا كه هيچ كس از نافرمانان، باقى نمانَد، مگر آن كه پيامد كارش را بچشد.

راوى مى‏گويد: هنگامى كه مردم اين را شنيدند، متفرّق شدند و از مسلم بن عقيل، كناره گرفتند و به يكديگر مى‏گفتند: ما را به شتاب كردن در فتنه چه كار، در حالى كه فردا سپاهيان شام، دسته دسته مى‏آيند؟ بر ماست كه در خانه‏مان بنشينيم و اين قوم را وا نهيم تا خدا، ميانشان را اصلاح كند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
560

قال: فما أتمّ عبيد اللّه‏ بن زياد ذلك الخطبة حتّى سمع الصيحة، فقال: ما هذا؟ فقيل له: أيّها الأمير، الحذر الحذر! هذا مسلم بن عقيل قد أقبل في جميع مَن بايعه! قال: فنزل عبيد اللّه‏ بن زياد عن المنبر مسرعاً وبادر فدخل القصر وأغلق الأبواب.

ذكر مسلم بن عقيل رحمه‏الله وخروجه على عبيد اللّه‏ بن زياد

قال: وأقبل مسلم بن عقيل رحمه‏الله في وقته ذلك عليه وبين يديه ثمانية عشر ألفاً أو يزيدون، وبين يديه الأعلام وشاكو السلاح، وهم في ذلك يشتمون عبيد اللّه‏ بن زياد ويلعنون أباه. قال: وركب أصحاب عبيد اللّه‏ واختلط القوم، فقاتلوا قتالاً شديداً، وعبيد اللّه‏ بن زياد وجماعة من أهل الكوفة قد أشرفوا على جدار القصر ينظرون إلى محاربة الناس.

۵ / ۵۰

قال: وجعل رجل من أصحاب عبيد اللّه‏ بن زياد اسمه كثير بن شهاب ينادي من أعلى القصر بأعلى صوته: ألا يا شيعة مسلم بن عقيل، ألا يا شيعة الحسين بن عليّ، اللّه‏ اللّه‏ في أنفسكم وفي أهاليكم وأولادكم، فإنّ جنود أهل الشام قد أقبلت، وأنّ الأمير عبيد اللّه‏ بن زياد قد عاهد اللّه‏ لئن أقمتم على حربكم ولم تنصرفوا من يومكم هذا ليحرمنّكم العطاء، وليفرّقنّ مقاتلتكم في مغازي أهل الشام، وليأخذنّ البريء بالسقيم والشاهد بالغائب، حتّى لا يبقي منكم بقيّة من أهل المعصية إلاّ أذاقها وبال أمرها.

قال: فلمّا سمع الناس ذلك تفرّقوا وتحادوا عن مسلم بن عقيل رحمه‏الله، ويقول بعضهم لبعض: ما نصنع بتعجيل الفتنة، وغداً تأتينا جموع أهل الشام، ينبغي لنا أن نفعل في منزلنا وندع هؤاء القوم حتّى يصلح اللّه‏ ذات بينهم.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38775
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به