57
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

اينك فرستاده خويش را با اين نامه، سوى شما روانه كردم و شما را به كتاب خدا و سنّت پيمبر او صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دعوت مى‏كنم كه سنّت را ميرانيده‏اند و بدعت را احيا كرده‏اند. اگر گفتار مرا بشنويد و دستور مرا اطاعت كنيد، شما را به راه رشاد هدايت مى‏كنم. سلام بر شما با رحمت و بركات خداى!».

گويد: امّا همه سران قوم كه اين نامه را خواندند، آن را مكتوم داشتند بجز منذر بن جارود كه چنان‏كه مى‏گفت، بيمناك شد كه مبادا دسيسه‏اى از جانب عبيد اللّه‏ بن زياد باشد و همان شب كه عبيد اللّه‏ مى‏خواست صبحگاه فرداى آن، سوى كوفه رَوَد، فرستاده را پيش وى آورد و نامه را بدو داد كه بخواند كه فرستاده را پيش آورد و گردنش را بزد. آن گاه به منبر بصره رفت و حمد خدا گفت و ثناى او كرد و گفت: «امّا بعد، به خدا مرا از سختى باك نيست و بيدى نيستم كه از باد بلرزم! دشمن را مى‏كوبم و هماورد را نابود مى‏كنم. اى مردم بصره! امير مؤمنان مرا ولايتدار كوفه كرده و من فردا صبح آن جا مى‏روم. عثمان بن زياد بن ابى سفيان را بر شما جانشين كرده‏ام. از مخالفت و شايعه‏سازى بپرهيزيد. قسم به آن كس كه خدايى جز او نيست، اگر بشنوم كسى سر مخالفت دارد، او را و سردسته‏اش را و دوستش را مى‏كُشم! نزديك را به گناه دور مى‏گيرم تا مطيع من شويد و ميان شما مخالف و منازعه‏گر نماند. من پسر زيادم و به او بيشتر از همه همانندم كه شباهت دايى و عموزاده، مرا از او جدا نكرده».

گويد: آن گاه از بصره برون شد و برادرش عثمان بن زياد را جانشين كرد و رو سوى كوفه نهاد. مسلم بن عمرو باهلى و شريك بن اعور حارثى و اطرافيان و خاندان وى همراهش بودند. وقتى وارد كوفه شد، عمامه‏اى سياه داشت و صورتش بسته بود.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
56

وقد بعثت رسولي إليكم بهذا الكتاب، وأنا أدعوكم إلى كتاب اللّه‏ وسنّة نبيّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، فإنّ السنّة قد اُميتت، وإنّ البدعة قد اُحييت، وأن تسمعوا قولي وتطيعوا أمري أهدكم سبيل الرشاد، والسلام عليكم ورحمة اللّه‏.

فكلّ من قرأ ذلك الكتاب من أشراف الناس كتمه، غير المنذر بن الجارود، فإنّه ۵ / ۳۵۸

خشي بزعمه أن يكون دسيساً من قبل عبيد اللّه‏، فجاءه بالرسول من العشية التي يريد صبيحتها أن يسبق إلى الكوفة، واقرأه كتابه، فقدّم الرسول فضرب عنقه، وصعد عبيد اللّه‏ منبر البصره، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، ثمّ قال:

أمّا بعد؛ فو اللّه‏، ما تقرن بي الصعبة، ولا يُقعقَع لي بالشنآن، وإنّي لَنِكلٌ لمن عاداني، وسَمٌّ لمن حاربني، أنصفُ القارة مَن راماها يا أهل البصرة، إنّ أمير المؤمنين ولاّني الكوفة وأنا غاد إليها الغداة، وقد استخلفت عليكم عثمان بن زياد بن أبي سفيان، وإيّاكم والخلاف والإرجاف، فو الذي لا إله غيره، لئن بلغني عن رجل منكم خلاف لأقتلنّه وعريفه ووليّه، ولآخذنّ الأدنى بالأقصى حتّى تستمعوا لي، ولا يكون فيكم مخالف ولا مشاقّ، أنا ابن زياد، أشبهته من بين من وطئ الحصى، ولم ينتزعني شبه خال ولا ابن عمّ.

ثمّ خرج من البصرة واستخلف أخاه عثمان بن زياد، وأقبل إلى الكوفة ومعه مسلم بن عمرو الباهلي، وشريك بن الأعور الحارثي، وحشمه وأهل بيته، حتّى دخل الكوفة وعليه عمامة سوداء، وهو متلثّم والناس قد بلغهم إقبال حسين إليهم، فهم ينتظرون قدومه، فظنّوا حين قدم عبيد اللّه‏ أنّه الحسين، فأخذ لا يمرّ على جماعة من الناس إلاّ سلّموا عليه، وقالوا: مرحباً بك يا بن رسول اللّه‏! قدمت خير مقدم، فرأى من تباشيرهم بالحسين عليه‏السلام ما ساءه.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 52576
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به