53
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

او كرد. آن گاه گفت: «امّا بعد، اى بندگان خدا! از خدا بترسيد و به سوى فتنه و تفرقه شتابان مباشيد كه سبب هلاك مردان و ريختن خون‏ها و غصب اموال مى‏شود».

گويد: نعمان، مردى بردبار و زاهد بود و دوستدار سلامت. آن گاه گفت: «من با كسى كه به جنگم نيايد، جنگ نمى‏كنم و به كسى كه به من حمله نيارد، حمله نمى‏برم. به شما ناسزا نمى‏گويم. تحريكتان نمى‏كنم. به سعايت و گمان و تهمت اعتبار نمى‏نهم؛ ولى اگر باطنتان را بنماييد و بيعت خويش را بشكنيد و با پيشوايتان مخالفت كنيد، به خدايى كه جز او خدايى نيست تا وقتى دسته شمشيرم به كفم باشد، با آن به شما ضربت مى‏زنم اگر چه از ميان شما ياورى نداشته باشم! اميدوارم ميان شما كسانى كه به حقْ پاى‏بندند، از آنها كه باطل به هلاكتشان مى‏كشاند، بيشتر باشند».

گويد: عبد اللّه‏ بن مسلم حضرمى، وابسته بنى اميّه به پا خاست و بدو گفت: «آنچه مى‏بينى، جز با شدّت عمل سامان نيابد و اين رفتار كه تو با دشمن دارى، كار ضعيفان است». نعمان گفت: «اين كه در كار اطاعت خدا از جمله ضعيفان باشم، بهتر از آن كه در كار معصيت وى از نيرومندان باشم».

گويد: آن گاه نعمان بن بشير فرود آمد. عبد اللّه‏ بن مسلم برفت و به يزيد بن معاويه نوشت: «امّا بعد، مسلم بن عقيل به كوفه آمده و شيعيان با وى براى حسين بن على بيعت كرده‏اند. اگر تو را به كوفه نياز است، مردى نيرومند را اين جا فِرست كه دستور تو را به كار بَرَد و چنان عمل كند كه تو با دشمن خويش مى‏كنى كه نعمان بن بشير، مردى ضعيف است يا ضعيف‏نمايى مى‏كند».

گويد: عبد اللّه‏ بن مسلم نخستين كس بود كه به يزيد در اين باب نامه نوشت. پس از آن، عمارة بن عقبه نيز نامه‏اى همانند آن نوشت. سپس عمر بن سعد بن ابى وقّاص نيز نامه‏اى همانند آن نوشت.

عوانه گويد: وقتى نامه‏ها ـ كه فاصله آن بيش از دو روز نبود ـ پيش يزيد فراهم شد، سرجون، غلام معاويه را پيش خواند و گفت: «رأى تو چيست؟ حسين سوى كوفه حركت كرده و مسلم بن عقيل در كوفه براى حسين بيعت مى‏گيرد. شنيده‏ام كه نعمان بن بشير ضعيف است و سخن ناباب مى‏گويد». آن گاه نامه‏ها را به سرجون داد تا بخواند و گفت: «به نظر تو چه كسى را به كار كوفه گمارم؟».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
52

أمّا بعد؛ فاتّقوا اللّه‏ عباد اللّه‏، ولا تسارعوا إلى الفتنة والفرقة، فإنّ فيهما يهلك ۵ / ۳۵۶

الرجال، وتسفك الدماء، وتغصب الأموال ـ وكان حليماً ناسكاً يحبّ العافية ـ قال: إنّي لم اُقاتل من لم يقاتلني، ولا أثب على مَن لا يثب عليَّ، ولا اُشاتمكم، ولا أتحرّش بكم، ولا آخذ بالقرف ولا الظنّة ولا التهمة، ولكنّكم إن أبديتم صفحتكم لي، ونكثتم بيعتكم، وخالفتم إمامكم، فو اللّه‏ الذي لا إله غيره، لأضربنّكم بسيفي ما ثبت قائمه في يدي، ولو لم يكن لي منكم ناصر، أما إنّي أرجو أن يكون مَن يعرف الحقّ منكم أكثر ممّن يرديه الباطل.

قال: فقام إليه عبداللّه‏ بن مسلم بن سعيد الحضرمي حليف بني اُميّة فقال:

إنّه لا يصلح ما ترى إلاّ الغشم، إنّ هذا الذي أنت عليه فيما بينك وبين عدوّك رأي المستضعفين، فقال: إن أكون من المستضعفين في طاعة اللّه‏ أحبّ إليَّ من أن أكون من الأعزّين في معصية اللّه‏، ثمّ نزل.

وخرج عبداللّه‏ بن مسلم، وكتب إلى يزيد بن معاوية: أمّا بعد؛ فإنّ مسلم بن عقيل قد قدم الكوفة فبايعته الشيعة للحسين بن عليّ، فإن كان لك بالكوفة حاجة فابعث إليها رجلاً قويّاً ينفّذ أمرك، ويعمل مثل عملك في عدوّك؛ فإنّ النعمان بن بشير رجل ضعيف، أو هو يتضعّف، فكان أوّل من كتب إليه.

ثمّ كتب إليه عمارة بن عقبة بنحو من كتابه، ثمّ كتب إليه عمر بن سعد بن أبي وقّاص بمثل ذلك.

قال هشام: قال عوانّه: فلمّا اجتمعت الكتب عند يزيد ليس بين كتبهم إلاّ يومان، دعا يزيد بن معاوية، سرجون مولى معاوية فقال: ما رأيك؟ فإنّ حسيناً قد توجّه نحو الكوفة، ومسلم بن عقيل بالكوفة يبايع للحسين، وقد بلغني عن النعمان ضعف وقول سيئ ـ وأقرأه كتبهم ـ فما ترى مَن أستعمل على الكوفة؟ وكان يزيد عاتباً على عبيد اللّه‏ بن زياد.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38897
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به