519
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حسين عليه‏السلام به او فرمود: «اى ابا عبد الرحمان ! من با يزيد بيعت كنم و با او از درِ صلح در آيم، در حالى كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره او و پدرش، آن سخن‏ها[يى را كه مى‏دانى] گفته است؟!».

ابن عبّاس گفت: اى ابا عبد اللّه‏! راست گفتى. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حياتش فرمود: «مرا چه به يزيد؟ خداوند، به يزيد بركت ندهد! او حسين، فرزند من و فرزند دخترم را مى‏كُشد. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، فرزندم ميان مردمى كشته نمى‏شود، مگر آن كه خداوند، آنانى را كه از اين كار جلوگيرى نكرده‏اند، به نفاق و مخالفت دل‏ها و زبان‏هايشان، گرفتار مى‏كند».

آن گاه ابن عبّاس گريست و حسين عليه‏السلام نيز با او گريه كرد و فرمود: «اى ابن عبّاس! مى‏دانى كه من، زاده دختر پيامبر خدايم؟». ابن عبّاس گفت: آرى، آرى. مى‏شناسم و مى‏دانيم كه در دنيا، كسى جز تو، فرزند دختر پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيست، و اين كه يارى تو بر اين امّت، مانند وجوب نماز و زكات ـ كه هيچ يك بدون ديگرى قبول نمى‏شود ـ، واجب است.

حسين عليه‏السلام فرمود: «اى ابن عبّاس! چه مى‏گويى در باره مردمى كه فرزند دختر پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از خانه و قرارگاه و زادگاهش، حرم پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مجاورت قبر او و مسجد و هجرتگاهش بيرون كردند و او را بيمناك و هراسان و بى آن كه بتواند در جايى مستقر شود و يا در جايى آرام گيرد، رهايش كردند و آهنگِ كشتنش و ريختن خونش را كردند، بى آن كه چيزى را شريك خدا و كسى را جز او، ولىّ خود گرفته باشد و يا آنچه را پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و جانشينان او بر آن بوده‏اند، دگرگون كرده باشد؟».

ابن عبّاس گفت: من در باره آنها جز اين نمى‏گويم: «منافقان، با خدا نيرنگ مى‏كنند، و حال آن كه او با آنان نيرنگ خواهد كرد ؛ و چون به نماز ايستند، با كسالت برخيزند. با مردم ريا مى‏كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‏كنند. * ميانِ آن [دو گروه]دو دل‏اند؛ نه با اينان‏اند و نه با آنان. و هر كه را خدا گم‏راه كند، هرگز راهى براى [نجات]او نخواهى يافت».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
518

فقال له الحسين: أبا عبد الرحمن، أنا اُبايع يزيد وأدخل في صلحه وقد قال النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم فيه وفي أبيه ما قال؟!

فقال ابن عبّاس: صدقت أبا عبداللّه‏، قال النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم في حياته: ما لي وليزيد، لا بارك اللّه‏ في يزيد! وإنّه يقتل ولدي وولد ابنتي الحسين رضى‏الله‏عنه، والذي نفسي بيده، لا يقتل ولدي بين ظهراني قوم فلا يمنعونه إلاّ خالف اللّه‏ بين قلوبهم وألسنتهم!

ثمّ بكى ابن عبّاس وبكى معه الحسين وقال: يا ابن عبّاس، تعلم أنّي ابن بنت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم؟! فقال ابن عباس: اللّهمّ نعم، نعلم ونعرف أنّ ما في الدنيا أحد هو ابن بنت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم غيرك، وأنّ نصرك لفرض على هذه الاُمّة كفريضة الصلاة والزكاة التي لا يقدر أن يقبل أحدهما دون الاُخرى.

قال الحسين: يا ابن عبّاس، فما تقول في قوم أخرجوا ابن بنت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم من داره وقراره ومولده وحرم رسوله ومجاورة قبره ومولده ومسجده وموضع مهاجره، فتركوه خائفاً مرعوباً لا يستقرّ في قرار، ولا يأوي في موطن، يريدون في ذلك قتله وسفك دمه، وهو لم يشرك باللّه‏ شيئاً، ولا اتّخذ من دونه وليّاً، ولم يتغيّر عمّا كان عليه رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم والخلفاء من بعده؟!

فقال ابن عبّاس: ما أقول فيهم إلاّ «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَوةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً * مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَؤُلاَءِ وَلاَ إِلَى هَؤُلاَءِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً»،۱ وعلى مثل هؤاء تنزل البطشة الكبرى، وأمّا أنت يا ابن بنت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم فإنّك رأس الفخار برسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم وابن نظيره البتول، فلا تظنّ يا ابن بنت رسول اللّه‏ أنّ اللّه‏ ۵ / ۲۵

1.. النساء: ۱۴۲ ـ ۱۴۳ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45943
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به