517
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حسين عليه‏السلام به او فرمود: «آن چيست اى ابن مطيع؟».

گفت: هنگامى كه به مكّه رسيدى، از آن كه كوفيان تو را بفريبند، بپرهيز، كه در آن جا، پدرت كشته شد و به برادرت نيز زخمى زدند كه نزديك بود به قتلش بينجامد. پس در حرم مكّه بمان كه تو در اين روزگار خودت، سَروَر عرب هستى. به خدا سوگند، اگر تو از ميان بروى، خاندانت نيز با از ميان رفتن تو، از ميان مى‏روند. والسلام!

راوى مى‏گويد: حسين عليه‏السلام با او خداحافظى كرد و برايش دعاى خير نمود و رفت تا به مكّه رسيد، و هنگامى كه از دور به كوه‏هايش نگريست، اين آيه را تلاوت فرمود: «و هنگامى كه به سوى [شهر]مَديَن رو نهاد، گفت: اميد است پروردگارم، مرا به راه راست [و رستگارى] هدايت كند».

حسين عليه‏السلام وارد مكّه شد. اهالى مكّه از ورود او خيلى خوش‏حال شدند و صبح و شام به ديدارش مى‏شتافتند و اين بر عبد اللّه‏ بن زبير، گران آمد؛ زيرا او به بيعت مكّيان با خود، طمع داشت و هنگامى كه حسين عليه‏السلام به مكّه آمد، اين بر او سخت شد ؛ امّا آنچه را در دلش داشت، به حسين عليه‏السلام ابراز نكرد و خود نيز به ديدار حسين عليه‏السلام مى‏رفت و در نماز جماعتش، شركت مى‏جست و نزد او مى‏نشست و به سخنانش گوش مى‏سپرد و مى‏دانست تا زمانى كه حسين بن على عليه‏السلام در مكّه است، هيچ كس با او بيعت نمى‏كند؛ زيرا حسين عليه‏السلام نزد آنان، از ابن زبير، بزرگ‏تر بود.

راوى مى‏گويد: خبر رفتن حسين بن على عليه‏السلام به مكّه، به كوفيان رسيد. حسين عليه‏السلام بقيّه ماه شعبان و ماه‏هاى رمضان، شوّال و ذى قعده را در مكّه ماند.

راوى مى‏گويد: در آن زمان، عبد اللّه‏ بن عبّاس و عبد اللّه‏ بن عمر بن خطّاب نيز در مكّه بودند. هر دو به نزد حسين عليه‏السلام آمدند و بر او وارد شدند و تصميم گرفته بودند كه او را به مدينه باز گردانند. ابن عمر به او گفت: ابا عبد اللّه‏! خدا رحمتت كند. از خدايى كه به سويش باز مى‏گردى، پروا كن! تو دشمنىِ اين خانواده (اُمَويان) را با خودتان و ظلمشان را به شما مى‏دانى. مردم، اين مرد ـ يزيد بن معاويه ـ را حاكم خود كرده‏اند و من آسوده‏خاطر نيستم كه مردم به سبب اين زر و سيم به او ميل نكنند. تو را مى‏كُشند و به خاطر تو، مردمانى فراوان، كشته مى‏شوند كه شنيدم كه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏فرمايد: «حسين، كشته مى‏شود و اگر او را بكشند و او را وا نهند و يارى‏اش ندهند، خداوند، آنان را تا روز قيامت وا مى‏نهد». نظر مشورتى من به تو اين است كه در صلح و آرامش، همان را بپذيرى كه مردم پذيرفته‏اند و مانند دوران معاويه، صبركنى، شايد خداوند ميان تو و اين قوم ستم‏كار، حكم كند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
516

فقال له الحسين. وما هي يا ابن مطيع؟ قال: إذا أتيت مكّة فاحذر أن يغرّك أهل الكوفة؛ فيها قتل أبوك وأخوك‏بطعنة طعنوه كادت أن تأتي على نفسه، فالزم الحرم فأنت سيّد العرب في دهرك هذا، فو اللّه‏، لئن هلكت ليهلكنّ أهل بيتك بهلاكك، والسلام.

قال: فودعه الحسين ودعا له بخير وسار حتّى وافى مكّة، فلمّا نظر إلى جبالها من بعيد جعل يتلو هذه الآية: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن يَهْدِيَنِى سَوَاءَ السَّبِيلِ».۱

و دخل الحسين إلى مكّة ففرح به أهلها فرحاً شديداً. قال: وجعلوا يختلفون إليه بكرة وعشيّة، واشتدّ ذلك على عبداللّه‏ بن الزبير؛ لأنّه قد كان طمع أن يبايعه أهل مكّة، فلمّا قدم الحسين شقّ ذلك عليه، غير أنّه لا يبدي ما في قلبه إلى الحسين، لكنّه يختلف إليه ويصلّي بصلاته ويقعد عنده ويسمع من حديثه، وهو مع ذلك يعلم أنّه لا يبايعه أحد من أهل مكّة والحسين بن عليّ بها؛ لأنّ الحسين عندهم أعظم في أنفسهم من ابن الزبير.

قال: وبلغ ذلك أهل الكوفة أنّ الحسين بن عليّ قد صار إلى مكّة. وأقام الحسين بمكّة باقي شهر شعبان ورمضان وشوّال وذي القعدة.

قال: وبمكّة يومئذ عبداللّه‏ بن عبّاس وعبداللّه‏ بن عمر بن الخطّاب (رضي اللّه‏ عنهم) فأقبلا جميعاً حتّى دخلا على الحسين، وقد عزما على أن ينصرفا إلى المدينة، فقال له ابن عمر: أبا عبداللّه‏ رحمك اللّه‏! اتّق اللّه‏ الذي إليه معادك! فقد عرفت من عداوة أهل هذا البيت لكم و ظلمهم إيّاكم، وقد ولي الناس هذا الرجل ۵ / ۲۴

يزيد بن معاوية، ولست آمن أن يميل الناس إليه لمكان هذه الصفراء والبيضاء، فيقتلونك ويهلك فيك بشر كثير؛ فإنّي قد سمعت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم وهو يقول: حسين مقتول، ولئن قتلوه وخذلوه ولن ينصروه ليخذلهم اللّه‏ إلى يوم القيامة! وأنا اُشير عليك أن تدخل في صلح ما دخل فيه الناس، واصبر كما صبرت لمعاوية من قبل، فلعلّ اللّه‏ أن يحكم بينك وبين القوم الظالمين.

1.. القصص: ۲۲ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45993
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به