511
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

وصيّت حسين بن على عليه‏السلام به برادرش محمّد بن حنفيه

راوى مى‏گويد: هنگامى كه محمّد بن حنفيه نزد او آمد، گفت: اى برادر، جانم فدايت شود! تو محبوب‏ترينِ مردم نزد من و عزيزترين آنها نزد من هستى. به خدا سوگند، من نصيحتم را از هيچ كس، دريغ نمى‏كنم و هيچ كس هم از تو بِدان، سزاوارتر نيست كه تو چون خود من و روح و روان من و بزرگِ خاندان و تكيه‏گاه منى. تو كسى هستى كه حقّ اطاعتش به گردن من است؛ زيرا خداى ـ تبارك و تعالى ـ تو را شرافت بخشيده و تو را از بزرگان اهل بهشت، قرار داده است و من مى‏خواهم نظر مشورتى‏ام را به تو بگويم. پس آن را از من بپذير.

حسين عليه‏السلام به او فرمود: «آنچه مى‏خواهى، بگو».

گفت: به تو مى‏گويم كه تا مى‏توانى جانت را از دست يزيد و شهرهاى زير نفوذ او برَهان و فرستادگانت را به سوى مردم، روانه كن و آنها را به بيعت خود، فرا بخوان كه اگر مردم با تو بيعت كرده، از تو پيروى كنند، من خدا را بر آن مى‏ستايم و تو ميان آنان به همان شيوه پيامبر و جانشينان ره‏يافته و در راه او، رفتار مى‏كنى تا آن گاه كه خداوند، جانت را بستانَد، در حالى كه او و مؤمنان از تو راضى باشند، همان گونه كه از پدر و برادرت راضى بودند، و اگر مردم بر كس ديگرى اتّفاق كردند، بر اين نيز خدا را مى‏ستايى. من بيم آن دارم كه وارد شهرى از اين شهرها [كه زير نفوذ يزيديان است]بشوى يا نزد گروهى از مردم بروى و گروهى به موافقت و گروهى به مخالفت تو درگير شوند و وارد جنگ شوى.

حسين عليه‏السلام به او فرمود: «اى برادر! كجا بروم؟».

گفت: به سوى مكّه برو. اگر آن جا برايت مطمئن و امن شد، همان مى‏شود كه تو و من دوست داريم، و اگر وضعيتى ديگر شد، به سوى سرزمين يمن برو كه آنها ياوران جدّ و برادر و پدرت هستند و آنها رئوف‏ترين و دل‏نازك‏ترينِ مردم و صاحب پهناورترين زمين‏ها هستند و از همه خردمندترند. اگر يمن برايت جايى مطمئن شد كه چه بهتر، وگر نه به شنزارها و درّه‏هاى ميان كوه‏ها پناه مى‏برى و از شهرى به شهرى مى‏روى تا بنگرى كار مردم به كجا مى‏انجامد و [خدا ميان تو و گروه فاسقان] حكم برانَد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
510

ففعل مثل ذلك، ثمّ رجع إلى منزله. وفي وقت الصبح أقبل إليه أخوه محمّد ابن الحنفية.

ذكر وصيّة الحسين بن عليّ إلى أخيه محمّد ابن الحنفية

قال: فلمّا۱ جاء إليه محمّد ابن الحنفية رضى‏الله‏عنه قال: يا أخي فدتك نفسي! أنت أحبّ الناس إليَّ وأعزَّهم عليَّ، ولست ـ واللّه‏ ـ أدّخر النصيحة لأحد من الخلق، وليس أحد أحقّ بها منك، فإنّك كنفسي وروحي وكبير أهل بيتي ومن عليه اعتمادي، وطاعته في عنقي؛ لأنّ اللّه‏ تبارك وتعالى قد شرّفك وجعلك من سادات أهل الجنّة. وإنّي اُريد أن اُشير عليك برأيي فاقبله منّي.

فقال له الحسين: قل ما بدا لك. فقال: اُشير عليك أن تنجو نفسك عن يزيد بن معاوية وعن الأمصار ما استطعت، وأن تبعث رسلك إلى الناس وتدعوهم إلى بيعتك فإنّي إن بايعك الناس وتابعوك حمدت اللّه‏ على ذلك، وقمت فيهم بما يقوم فيهم النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم والخلفاء الراشدون المهديّون من بعده، حتّى يتوفّاك اللّه‏ وهو عنك راض والمؤمنون كذلك، كما رضوا عن أبيك وأخيك، وإن أجمع الناس على غيرك حمدت اللّه‏ على ذلك، وإنّي خائف عليك أن تدخل مصراً من الأمصار أو تأتي جماعة من الناس، فيقتتلون فتكون طائفة منهم معك وطائفة عليك، فتقتل منهم.

فقال له الحسين: يا أخي، إلى أين أذهب؟ قال: اخرج إلى مكّة، فإن اطمأنّت بك الدار فذاك الذي تحبّ واُحبّ، وإن تكن الاُخرى خرجت إلى بلاد اليمن فإنّهم أنصار جدّك وأخيك وأبيك، وهم أرأف الناس وأرقّهم قلوباً، وأوسع الناس بلاداً، وأرجحهم عقولاً، فإن اطمأنّت بك أرض اليمن وإلاّ لحقت بالرمال وشعوب الجبال، وصرت من بلد إلى بلد لتنظر ما يؤول إليه أمر الناس ويحكم بينك وبين القوم الفاسقين.

1.. في المطبوع «فلم» وهو تصحيف ولا معنى له .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38660
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به