497
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى مى‏گويد: وليد، آهى كشيد و نفسى دردمندانه بيرون داد و گفت: اى ابا عبد اللّه‏! خداوند در باره معاويه اجرت دهد كه عموى راستينى براى تو بود و طعم مرگ را چشيد، و اين، نوشته امير مؤمنان يزيد است.

حسين عليه‏السلام فرمود: «إنّا للّه‏ و انّا إليه راجعون»! اى امير ! خداوند، اجرت را افزون بدارد ؛ امّا براى چه مرا فرا خوانده‏اى؟».

وليد گفت: تو را براى بيعت كردن فرا خواندم، كه مردم بر آن جمع شده‏اند.

حسين عليه‏السلام فرمود: «كسى مانند من، پنهانى دستِ بيعت نمى‏دهد و من، دوست دارم كه بيعتم آشكار و در حضور جمع باشد. از اين رو، فردا كه مردم را به بيعت فرا خواندى، ما را نيز با آنها فرا بخوان تا كارمان يك [كاسه] شود».

وليد به حسين عليه‏السلام گفت: «اى ابا عبد اللّه‏! گفتى و نيكو گفتى. من، پاسخ امثال تو را دوست دارم و گمانم نيز به تو همين بود. به بركت خداوند، به راه درست خود برو و فردا با مردم نزد من بيا. مروان بن حكم گفت: اى امير! اگر او اكنون از تو جدا شود، بيعت نمى‏كند و بر او و مانند او دست نخواهى يافت. پس او را نزد خود حبس كن و نگذار بيرون برود، مگر آن كه بيعت كند يا گردنش را بزن.

حسين عليه‏السلام به مروان نگريست و فرمود: «واى بر تو، اى فرزند زن كبودْچشم!۱ آيا به زدن گردن من فرمان مى‏دهى؟ به خدا سوگند، اشتباه كردى. هر كسى بخواهد اين كار را بكند، پيش از آن كه موفّق شود، زمين را از خونش سيراب مى‏كنم و اگر مى‏خواهى چنين شود و راست مى‏گويى، برخيز و گردنم را بزن!».

راوى مى‏گويد: آن گاه حسين عليه‏السلام رو به وليد بن عتبه كرد و گفت: «اى امير! ما خاندان نبوّت و جايگاه رسالت و محلّ آمد و شدِ فرشتگان و جاى فرود آمدن رحمت الهى هستيم. خداوند با ما آغاز مى‏كند و با ما پايان مى‏بخشد. يزيد، مردى فاسق، شراب‏خوار، كُشنده نفس محترم و آشكار كننده فسق است و كسى مانند من با مانند او بيعت نمى‏كند؛ امّا ما و شما تا صبح به انتظار مى‏نشينيم تا ببينيم كدام يك از ما به خلافت و بيعت، سزاوارتر است؟!

راوى مى‏گويد: كسانى كه جلوى در بودند، صداى حسين عليه‏السلام را شنيدند و آهنگِ گشودن در و بيرون آوردن شمشيرهايشان را كردند كه حسين عليه‏السلام به سرعت به سوى آنها بيرون آمد و به آنها فرمان داد كه به خانه‏هايشان باز گردند و حسين عليه‏السلام نيز به سوى خانه‏اش رفت.

1.. اصطلاحى براى توصيف فرد نابه‏كار است م .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
496

قال: فتأوّه الوليد وتنفّس الصعداء، وقال: أبا عبداللّه‏! آجرك اللّه‏ في معاوية فقد كان لك عمّ صدق وقد ذاق الموت، وهذا كتاب أمير المؤمنين يزيد.

فقال الحسين: إِنَّا لِلهِ وإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! وعظّم اللّه‏ لك الأجر أيّها الأمير، ولكن لماذا دعوتني؟ فقال: دعوتك‏للبيعة، فقد اجتمع عليه الناس.

فقال الحسين: إنّ مثلي لا يعطي بيعته سرّاً، وإنّما أحبّ أن تكون البيعة علانية بحضرة الجماعة، ولكن إذا كان من الغد ودعوت الناس إلى البيعة دعوتنا معهم، فيكون أمرنا واحداً.

۵ / ۱۴

فقال له الوليد: أبا عبداللّه‏، لقد قلت فأحسنت في القول وأحببت جواب مثلك، وكذا ظنّي بك، فانصرف راشداً على بركة اللّه‏ حتّى تأتيني غداً مع الناس.

فقال مروان بن الحكم: أيّها الأمير، إنّه إذا فارقك في هذه الساعة لم يبايع، فإنّك لن تقدر منه و لا تقدر على مثلها، فاحبسه عندك ولا تدعه يخرج أو يبايع وإلاّ فاضرب عنقه.

قال: فالتفت إليه الحسين وقال: ويلي عليك يا ابن الزرقاء! أتأمر بضرب عنقي، كذبت واللّه‏، و اللّه‏، لو رام ذلك‏أحد من الناس لسقيت الأرض من دمه قبل ذلك، وإن شئت ذلك فرم ضرب عنقي إن كنت صادقاً!

قال: ثمّ أقبل الحسين على الوليد بن عتبة وقال: أيّها الأمير، إنّا أهل بيت النبوّة، ومعدن الرسالة، ومختلف الملائكة، ومحلّ الرحمة، وبنا فتح اللّه‏ وبنا ختم، ويزيد رجل فاسق، شارب خمر، قاتل النفس المحرّمة، معلن بالفسق، مثلي لا يبايع لمثله، ولكن نصبح وتصبحون وننتظر وتنتظرون، أيّنا أحقّ بالخلافة والبيعة؟!

قال: وسمع مَن بالباب الحسين، فهمّوا بفتح الباب وإشهار السيوف، فخرج إليهم الحسين سريعاً، فأمرهم بالانصراف إلى منازلهم، وأقبل الحسين إلى منزله.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39941
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به