495
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى مى‏گويد: آن گاه حسين بن على عليه‏السلام به خانه‏اش رفت و آبى خواست و جامه پوشيد و با آب، وضو گرفت و ايستاد و دو ركعت، نماز خواند و در نمازش، آنچه دوست داشت، از خدايش طلبيد و هنگامى كه از آن فارغ شد، دنبال جوانان و خاندان و وابستگان و خانواده‏اش فرستاد و وضعيّتش را به آگاهى آنان رساند. سپس فرمود: «بر درگاه خانه اين مرد بايستيد. من به سوى او مى‏روم و با او سخن مى‏گويم. اگر شنيديد كه صداى من، بالا رفت و سخن مرا شنيديد و بر شما بانگ زدم: "اى خاندان پيامبر! وارد شويد"، بدون اجازه به درون خانه در آييد و شمشيرهايتان را [از زير جامه‏هايتان] بيرون بكشيد؛ ولى عجله نكنيد و تنها اگر چيزى ناخوشايند ديديد، شمشيرهايتان را به سوى آنان، نشانه برويد و هر كس را كه آهنگِ كُشتن مرا كرد، بكُشيد».

آن گاه حسين عليه‏السلام از خانه‏اش بيرون آمد، در حالى كه چوب‏دستى پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در دستش بود و سى مرد از خاندان و وابستگان و پيروانش، همراهى‏اش مى‏كردند تا آن كه آنان را بر درِ خانه وليد بن عتبه نگاه داشت و سپس فرمود: «دقّت كنيد از آنچه به شما سفارش كردم، فراتر نرويد. من اميد مى‏برم كه به سلامت، به سوى شما بيرون بيايم، ان شاء اللّه‏!».

راوى مى‏گويد: آن گاه حسين بن على عليه‏السلام بر وليد بن عتبه وارد شد و به او سلام داد. او هم به نيكويى پاسخ داد و سپس او را نزديك آورد و كنار خود نشانْد.

راوى مى‏گويد: مروان بن حكم هم در مجلس وليد، نشسته بود و ميان او و وليد،كشمكش و بگو مگويى در گرفته بود. حسين عليه‏السلام به وليد رو كرد و فرمود: «خداوند، كار امير را به‏سامان بدارد! و به‏سامان بودن، بهتر از تباهى است، و پيوند و ارتباط، نيكوتر از سلاح بر كشيدن و دشمنى ورزيدن است. اكنون وقت آن رسيده كه شما دو تن، گِرد هم آييد. ستايش، ويژه خدايى است كه ميان شما اُلفت انداخت».

راوى مى‏گويد: آن دو در اين باره، چيزى در پاسخ ايشان نگفتند. حسين عليه‏السلام فرمود: «آيا از معاويه خبرى داريد؟ بيمارى‏اش به طول كشيده است. اكنون حالش چه طور است؟».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
494

وفعلوا ما أمرتهم به، فأكون على الامتناع، ولا اُعطي المقادة والمذلّة من نفسي، فقد علمت واللّه‏ أنّه جاء من الأمر ما لا قوام به، ولكنّ قضاء اللّه‏ ماضٍ فيَّ، وهو الذي يفعل في بيت رسوله عليه‏السلام ما يشاء ويرضى.

قال: ثمّ صار الحسين بن عليّ إلى منزله، ثمّ دعا بماء، فلبس وتطهّر بالماء وقام فصلّى ركعتين ودعا ربّه بما أحبّ في صلاته، فلمّا فرغ من ذلك أرسل إلى فتيانه وعشيرته ومواليه و أهل بيته، فأعلمهم بشأنه، ثمّ قال:

كونوا بباب هذا الرجل، فإنّي ماضٍ إليه ومكلّمه، فإن سمعتم أنّ صوتي قد علا وسمعتم كلامي وصحت بكم، فادخلوا يا آل الرسول واقتحموا من غير إذن، ثمّ اشهروا السيوف ولا تعجلوا، فإن رأيتم ما تكرهون فضعوا سيوفكم، ثمّ اقتلوا من يريد قتلي!

ثمّ خرج الحسين من منزله، وفي يده قضيب رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، وهو في ثلاثين رجلاً من أهل بيته ومواليه وشيعته، حتّى أوقفهم على باب الوليد بن عتبة، ثمّ قال: انظروا ما ذا أوصيتكم فلا تتعدّوه، وأنا أرجو أن أخرج إليكم سالماً إن شاء اللّه‏.

قال: ثمّ دخل الحسين على الوليد بن عتبة، فسلّم عليه فردّ عليه ردّاً حسناً، ثمّ أدناه وقرّبه، قال: ومروان بن الحكم هناك جالس في مجلس الوليد، وقد كان بين مروان وبين الوليد منافرة ومفاوضة، فأقبل الحسين على الوليد فقال: أصلح اللّه‏ الأمير! والصلاح خير من الفساد، والصلة خير من الخشناء والشحناء، وقد آن لكما أن تجتمعا، فالحمد للّه‏ الذي ألّف بينكما. قال: فلم يجيباه في هذا بشيء.

فقال الحسين: هل أتاكم من معاوية كائنة خبر فإنّه كان عليلاً وقد طالت علّته، فكيف حاله الآن؟

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 40251
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به