473
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

پس، من آن را [به دست] گرفتم، ديدم مانند خاك سرخ بود. آن گاه در شيشه نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى مى‏كردم، تا آن گاه كه حسين عليه‏السلام از مكّه به سمت عراق رهسپار شد، من در هر روز و شب، آن شيشه را بيرون مى‏آوردم و بو مى‏كردم و بدان مى‏نگريستم و بر مصيبت‏هاى آن جناب مى‏گريستم. چون روز دهم محرّم شد، همان روزى كه حسين در آن روز كشته شد، در اوّل روز كه آن را بيرون آوردم، ديدم به حال خود است. دوباره آخر آن روز، آن را آوردم، ديدم كه خون تازه شده. من به تنهايى در خانه خود شروع به گريه و زارى كردم، و اندوه خود را فرو نشاندم، از ترس آن كه مبادا دشمنان ايشان در مدينه بشنوند و در شماتت ما شتاب كنند، و پيوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر مرگ ايشان به مدينه رسيد و آنچه ديده بودم، به حقيقت پيوست.

۸. روايت شده كه: روزى پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسين عليه‏السلام در اطراف او نشسته بودند. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ايشان فرمود: «چگونه است بر شما آن گاه كه در خاك رويد و قبرهاى شما پراكنده باشد؟». حسين عليه‏السلام گفت: «آيا به مرگ طبيعى از دنيا مى‏رويم يا كشته خواهيم شد؟».

فرمود: «بلكه تو ـ اى فرزند ـ به ستم كشته خواهى شد، و برادرت نيز به ستم كشته مى‏شود و فرزندان شما در روى زمين، آواره و پراكنده مى‏شوند». حسين عليه‏السلام گفت: «اى رسول خدا! چه كسى ما را مى‏كُشد؟».

فرمود: بدترين مردمان. عرض كرد: «آيا پس از كشته شدن، كسى ما را زيارت خواهد كرد؟».

فرمود: آرى پسرم! گروهى از امّت من هستند كه به وسيله زيارت شما نيكى و احسان مرا خواهند. پس چون روز قيامت شود، من به نزد آن گروه در موقف بيايم، تا اين كه شانه‏هاى ايشان را گرفته و آنان را از سختى‏ها و هراس‏هاى موقف برهانم.

۹. عبد اللّه‏ بن شريك عامرى حديث كند كه: از اصحاب على عليه‏السلام مى‏شنيدم: هر گاه كه عمر بن سعد از در مسجد وارد مى‏شد، مى‏گفتند: اين، كشنده حسين بن على عليه‏السلام است، و اين جريان، زمانى دراز پيش از كشته شدن حسين عليه‏السلام بود.

۱۰. سالم بن ابى حفصه روايت كرد و گفت: عمر بن سعد به حسين عليه‏السلام گفت: اى ابا عبد اللّه‏! در نزد ما مردمانِ بى‏خردى هستند كه پندارند من تو را مى‏كشم؟ حسين عليه‏السلام به او فرمود: «اينان بى‏خرد نيستند؛ بلكه خردمندند. آگاه باش كه همانا آنچه چشم مرا روشن كند، اين است كه پس از من از گندم عراق جز اندكى نخواهى خورد».۱

1.. يعنى به زودى مرگ تو فرا رسد م .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
472

إليها، ثمّ أبكي لمصابه، فلمّا كان في اليوم العاشر من المحرّم ـ وهو اليوم الذي قتل فيه عليه‏السلام ـ أخرجتها في أوّل النهار وهي بحالها، ثمّ عدت إليها آخر النهار، فإذا هي دم عبيط، فصحت في بيتي وبكيت وكظمت غيظي مخافة أن يسمع أعداؤهم بالمدينة فيسرعوا بالشماتة، فلم أزل حافظة للوقت حتّى جاء الناعي ينعاه، فحقّق ما رأيت.

وروي: أنّ النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كان ذات يوم جالساً وحوله عليّ وفاطمة والحسن والحسين عليهم‏السلام، فقال لهم: كيف بكم إذا كنتم صرعى وقبوركم شتّى؟

فقال له الحسين عليه‏السلام: أنموت موتاً أو نقتل؟ فقال: بل تقتل يا بني ظلماً، ويقتل أخوك ظلماً، وتشرّد ذراريكم في الأرض.

فقال الحسين عليه‏السلام: ومن يقتلنا يا رسول اللّه‏؟ قال: شرار الناس، قال: فهل يزورنا بعد قتلنا أحد؟ قال: نعم، طائفة من اُمّتي يريدون بزيارتكم برّي وصلتي، فإذا كان يوم القيامة جِئتُهُم إلى الموقف حتّى آخذ بأعضادهم، فاُخلّصهم من أهواله وشدائده.

وروى عبداللّه‏ بن شريك العامري، قال: كنت أسمع أصحاب عليّ عليه‏السلام إذا دخل ۲ / ۱۳۲

عمر بن سعد من باب المسجد يقولون: هذا قاتل الحسين بن عليّ عليه‏السلام، وذلك قبل قتله بزمان.

وروى سالم بن أبي حفصة، قال: قال عمر بن سعد للحسين عليه‏السلام: يا أبا عبداللّه‏، إن قبلنا ناساً سفهاء، يزعمون أنّي أقتلك، فقال له الحسين عليه‏السلام: إنّهم ليسوا بسفهاء ولكنّهم حلماء، أما إنّه يقرّ عيني ألاّ تأكل برّ العراق بعدي إلاّ قليلاً.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39119
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به