453
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

زيد بن ارقم از پيش روى او برخاست و به خانه خويش درآمد. آن گاه عيالات حسين عليه‏السلام را بر ابن زياد وارد كردند. پس زينب خواهر حسين عليه‏السلام در ميان ايشان به طور ناشناس با پست‏ترين جامه‏هاى خود كه به تن داشت، بدان مجلس مَيشوم در آمد و در كنارى نشست و كنيزان آن جناب، دورش را گرفتند. ابن زياد گفت: اين زن كه بود كه كناره گرفت و در گوشه نشست و زنان، همراه اويند؟ زينب پاسخش نداد. دوباره سخن خويش را از سر گرفت و از آن زن پرسيد. يكى از كنيزان گفت: اين زن، زينب، دختر فاطمه دختر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است. ابن زياد ناپاك، رو به زينب كرد و گفت: سپاس خدايى را كه شما را رسوا كرد و كشت، و در آنچه شما آورده بوديد، دروغتان را آشكار ساخت!

زينب عليهاالسلام فرمود: «سپاس خداوندى را كه ما را به وسيله پيغمبرش محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گرامى داشت، و ما را به خوبى از پليدى، پاكيزه گردانيد. جز اين نيست كه شخص فاسق رسوا شود، و انسان تبهكار، دروغ گويد و او ما نيستيم و الحمد للّه‏!».

ابن زياد گفت: كردار خدا را نسبت به خاندانت چگونه ديدى؟ زينب عليهاالسلامفرمود: «خداوند بر ايشان شهادت را مقرّر فرموده بود و آنان به خوابگاه‏هاى خود رفتند، و به زودى خداوند، تو را با ايشان در يك جا گرد آورد و در پيشگاه او با تو محاجّه و داورى خواهند كرد». ابن زياد [از اين سخنان] به خشم آمد و برافروخت [و گويا قصد كشتن آن مكرّمه را نمود].

عمرو بن حريث گفت: اى امير! اين زن است و بر گفته زنان مؤاخذه نبايد كرد، و بر خطاى ايشان نكوهشى نبايد نمود. ابن زياد به زينب گفت: خداوند، دل مرا از سركشان و نافرمايان خاندان تو شفا بخشيد. پس زينب دلش بشكست و گريست. آن گاه فرمود: «به جان خودم، بزرگ ما را كُشتى، و خاندان مرا هلاك كردى، و شاخه‏هاى خانواده مرا بريدى، و ريشه ما را از بن كندى. اگر اين كار، دل تو را شفا بخشد، پس شفا يافتى!».

ابن زياد گفت: اين زنى است كه سخن به سجع۱ و قافيه گويد و به جان خودم همانا پدرش سخن به سجع مى‏گفت و شاعر بود!

1.. سجع آن است كه سخنگو سخن خود را به يك وزن و آهنگ بياورد ، و ممكن است عبارت ، در هر دو جا «شجاعة» به شين معجمه باشد؛ يعنى زنى دلير و شجاع است م .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
452

واُدخل عيال الحسين عليه‏السلام على ابن زياد، فدخلت زينب اُخت الحسين في جملتهم متنكّرة وعليها أرذل ثيابها، فمضت حتّى جلست ناحية من القصر وحفّت بها إماؤها، فقال ابن زياد: مَن هذه التي انحازت ناحية ومعها نساؤها؟ فلم تجبه زينب، فأعاد ثانية وثالثة يسأل عنها، فقال له بعض إمائها: هذه زينب بنت فاطمة بنت رسول اللّه‏، فأقبل عليها ابن زياد وقال لها: الحمد للّه‏ الذي فضحكم وقتلكم وأكذب اُحدوثتكم.

فقالت زينب: الحمد للّه‏ الذي أكرمنا بنبيّه محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وطهّرنا من الرجس تطهيراً، وإنّما يفتضح الفاسق ويكذب الفاجر، وهو غيرنا والحمد للّه‏.

فقال ابن زياد: كيف رأيت فعل اللّه‏ بأهل بيتك؟

قالت: كتب اللّه‏ عليهم القتل، فبرزوا إلى مضاجعهم، وسيجمع اللّه‏ بينك وبينهم فتحاجّون إليه وتختصمون عنده.

فغضب ابن زياد واستشاط، فقال عمرو بن حريث: أيّها الأمير، إنّها امرأة والمرأة لا تؤاخذ بشيء من منطقها، ولا تذمّ على خطابها.

فقال لها ابن زياد: لقد شفى اللّه‏ نفسي من طاغيتك والعصاة من أهل بيتك!!

۲ / ۱۱۶

فَزَقَت۱ زينبٌ عليهاالسلام وبكت وقالت له: لعمري، لقد قتلت كهلي، وأَبَدتَ أهلي، وقطعت فرعي، واجتثثت أصلي، فإن يشفك هذا فقد اشتفيت.

فقال ابن زياد: هذه سجاعة، ولعمري لقد كان أبوها سجّاعاً شاعراً.

1.. فَزَقَتْ : أي صاحت الصحاح : ج ۶ ص ۲۳۶۸ (زقا» . وفي بعض النسخ : «فَرَقّت» .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39897
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به