429
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حر گفت: به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنّم مى‏بينم، و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمى‏كنم اگر چه پاره‏پاره شوم و مرا بسوزانند. [اين را بگفت] و به اسب خود زد و به حسين عليه‏السلام پيوست، و عرض كرد: فدايت شوم اى پسر رسول خدا! من همان كس هستم كه تو را از بازگشت [به وطن خود] جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار، تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمى‏كردم پيشنهاد تو را نپذيرند، و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مى‏دانستم كار به اين جا مى‏كشد، هرگز به چنين كارى دست نمى‏زدم، و من اكنون از آنچه انجام داده‏ام، به سوى خدا توبه مى‏كنم. آيا توبه من پذيرفته است؟

حسين عليه‏السلام فرمود: «آرى. خداوند توبه تو را مى‏پذيرد. اكنون از اسب فرود آى».

عرض كرد: من سواره باشم برايم بهتر است از اين كه پياده شوم. ساعتى با ايشان هم چنان كه بر اسب خود سوار هستم در يارىِ تو بجنگم، و پايان كار من به پياده شدن خواهد كشيد.

حسين عليه‏السلام فرمود: «خدايت رحمت كند! هر چه خواهى انجام ده».

پس پيش روى حسين بيامد و يكى از ياران حسين عليه‏السلام سرود:

چه خوب است حُر، حرّ بنى رياح؛

حرّى است در زمانه هجوم تيرها.

چه خوب است حر، آن زمان كه حسين فرا خواند

و او بامدادان جان خود را بخشيد.

و [برابر لشكر عمر بن سعد ايستاد و]گفت: اى مردم كوفه! مادر به عزايتان بنشيند و گريه كند! آيا اين مرد شايسته را به سوى خود خوانديد و چون به سوى شما آمد، شما كه مى‏گفتيد: در يارىِ او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از يارى‏اش برداشتيد. پس به روى او آمده‏ايد، مى‏خواهيد او را بكشيد؟ و جان او را به دست گرفته، راه نفس كشيدن را بر او بسته‏ايد، و از هر سو او را محاصره كرده‏ايد و از رفتن به سوى زمين‏ها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيرى‏اش مى‏كنيد. بدان سان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده، نه مى‏تواند سودى به خود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند. و آب فراتى كه يهود و نصارا و مجوس مى‏آشامند و خوك‏هاى سياه و سگان در آن مى‏غلطند، به روى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا به جايى كه تشنگى ايشان را به حال بيهوشى انداخته. چه بد رعايت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را در باره فرزندانش كرديد ! خدا در روز تشنگى [محشر]، شما را سيراب نكند!


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
428

فأخذ يدنو من الحسين قليلاً قليلاً، فقال له المهاجر بن أوس: ما تريد يا ابن يزيد، أتريد أن تحمل؟ فلم يجبه وأخذه مثل الأفكل ـ وهي الرعدة ـ فقال له المهاجر: إنّ أمرك لمريب، واللّه‏، ما رأيت منك في موقف قطّ مثل هذا، ولو قيل لي: مَن أشجع أهل الكوفة ما عدوتك، فما هذا الذي أرى منك؟!

فقال له الحرّ: إنّي واللّه‏ اُخيّر نفسي بين الجنّة والنار، فواللّه‏، لا أختار على الجنّة شيئاً ولو قطّعت وحرّقت. ثمّ ضرب فرسه فلحق بالحسين عليه‏السلام فقال له: جعلت فداك ۲ / ۱۰۰

ـ يا ابن رسول اللّه‏ ـ أنا صاحبك الذي حبستك عن الرجوع، وسايرتك في الطريق، وجعجعت بك في هذا المكان، وما ظننت أنّ القوم يردّون عليك ما عرضته عليهم، ولا يبلغون منك هذه المنزلة، واللّه‏، لو علمت أنّهم ينتهون بك إلى ما أرى ما ركبت منك الذي ركبت، وإنّي تائب إلى اللّه‏ تعالى ممّا صنعت، فترى لي من ذلك توبة؟

فقال له الحسين عليه‏السلام: نعم، يتوب اللّه‏ عليك فانزل، قال: فأنا لك فارساً خير منّي راجلاً، اُقاتلهم على فرسي ساعة، وإلى النزول ما يصير آخر أمري.

فقال له الحسين عليه‏السلام: فاصنع ـ يرحمك اللّه‏ ـ ما بدا لك.

فاستقدم أمام الحسين عليه‏السلام، ثمّ أنشأ رجل من أصحاب الحسين عليه‏السلام يقول:

لنِعمَ الحرّ حُرُّ بني رِياحِ

وحُرّ عند مُختلفِ الرِماح

ونِعمَ الحرّ إذ نادى حُسينٌ

وجادَ بنفسِهِ عند الصباح

ثمّ قال: يا أهل الكوفة، لاُمّكم الهبل والعبر، أدعوتم هذا العبد الصالح حتّى إذا أتاكم أسلمتموه، وزعمتم أنّكم قاتلوا أنفسكم دونه، ثمّ عدوتم عليه لتقتلوه، أمسكتم بنفسه وأخذتم بكظمه، وأحطتم به من كلّ جانب لتمنعوه التوجّه في بلاد اللّه‏ العريضة، فصار كالأسير في أيديكم، لا يملك لنفسه نفعاً ولا يدفع عنها ضرّاً، ۲ / ۱۰۱

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38974
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به