425
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

مسلم بن عوسجه خواست با تيرى او را بزند. حسين عليه‏السلام او را از اين كار، جلوگيرى كرد. مسلم عرض كرد: اجازه فرما او را بزنم؛ زيرا او مردى فاسق و از دشمنان خدا و ستمكاران بزرگ است و اكنون خداوند، كشتن او را براى ما آسان ساخته؟ حسين عليه‏السلام فرمود: «او را نزن؛ زيرا من خوش ندارم آغاز به جنگ ايشان كنم».

سپس حضرت عليه‏السلام شتر خود را خواست و سوار بر آن شد و با بلندترين آواز خود فرياد زد: «اى مردم عراق! ـ و بيشتر آنان مى‏شنيدند ـ: اى گروه مردم! گفتار مرا بشنويد و شتاب نكنيد تا شما را بدان چه حقّ شما بر من است، پند دهم، و عذر خود را بر شما آشكار كنم. پس اگر انصاف دهيد، سعادتمند خواهيد شد و اگر انصاف ندهيد، پس نيك بنگريد تا نباشد كار شما بر شما اندوهى. سپس در باره من آنچه خواهيد انجام دهيد و مهلتم ندهيد. همانا ولى من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاد و اوست سرپرست و يار مردمان شايسته».

سپس حمد و ثناى پروردگار را به جا آورد، و به آنچه شايسته بود از او ياد كرد و بر پيغمبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و فرشتگانش و پيمبران درود فرستاد، و از هيچ سخنورى پيش از او و نه پس از آن حضرت، سخنى بليغ‏تر و رساتر از سخنان او شنيده نشد.

سپس فرمود: «امّا بعد، پس نَسَب و نژاد مرا بسنجيد و ببينيد من كيستم. سپس به خود آييد و خويش را سرزنش كنيد و بنگريد آيا كشتن من و دريدن پرده حرمتم براى شما سزاوار است؟ آيا من پسر دختر پيغمبر شما و فرزند وصىّ او نيستم، آن كس كه پسر عموى رسول خدا و اوّلين كس بود كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را در آنچه از جانب پروردگارش آورده بود، تصديق كرد؟ آيا حمزه سيّد الشهدا عموى من نيست؟ آيا جعفر بن ابى طالب كه با دو بال در بهشت پرواز كند، عموى من نيست؟ آيا به شما نرسيده آنچه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره من و برادرم فرمود كه: اين دو آقايان جوانان اهل بهشت هستند؟

پس اگر تصديق سخن مرا بكنيد، حقْ همان است. به خدا از روزى كه دانسته‏ام خدا دروغگو را دشمن دارد، دروغ نگفته‏ام، و اگر به دروغم نسبت دهيد، پس همانا در ميان شما كسانى هستند كه اگر از آنان بپرسيد، شما را به آنچه من گفتم آگاهى دهند. بپرسيد از جابر بن عبد اللّه‏ انصارى، و ابا سعيد خدرى، و سهل بن سعد ساعدى، و زيد بن ارقم، و انس بن مالك تا به شما آگاهى دهند كه اين گفتار را از پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره من و برادرم شنيده‏اند. آيا اين گفتار رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله جلوگيرى از ريختن خون من نمى‏كند!».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
424

ورام مسلم بن عوسجة أن يرميه بسهم فمنعه الحسين من ذلك، فقال له: دعني حتّى أرميه فإنّ الفاسق من عظماء الجبّارين، وقد أمكن اللّه‏ منه.

فقال له الحسين عليه‏السلام: لا ترمه، فإنّي أكره أن أبدأهم.

۲ / ۹۷

ثمّ دعا الحسين براحلته فركبها ونادى بأعلى صوته: يا أهل العراق ـ وجلّهم يسمعون ـ فقال: أيّها الناس، اسمعوا قولي ولا تعجلوا حتّى أعظكم بما يحقّ لكم عليَّ وحتّى أعذر إليكم، فإن أعطيتموني النَصَفَ كنتم بذلك أسعد، وإن لم تعطوني النصف من أنفسكم فأجمعوا رأيكم، ثمّ لا يكن أمركم عليكم غمّة، ثمّ اقضوا إليَّ ولا تنظرون، إنّ ولييَّ اللّه‏ الذي نزّل الكتاب، وهو يتولّى الصالحين. ثمّ حمد اللّه‏ وأثنى عليه وذكر اللّه‏ بما هو أهله، وصلّى على النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وعلى ملائكة اللّه‏ وأنبيائه، فلم يسمع متكلّم قطّ قبله ولا بعده أبلغ في منطق منه، ثمّ قال:

أمّا بعد، فانسبوني فانظروا من أنا، ثمّ ارجعوا إلى أنفسكم وعاتبوها، فانظروا هل يصلح لكم قتلي وانتهاك حرمتي؟ أَلستُ ابن بنت نبيكم، وابن وصيّه، وابن عمّه، وأوّل المؤمنين، المصدّق لرسول اللّه‏ بما جاء به من عند ربّه؟!

أوليس حمزة سيّد الشهداء عمّي؟!

أوليس جعفر الطيّار في الجنّة بجناحين عمّي؟! أو لم يبلغكم ما قال رسول اللّه‏ لي ولأخي: هذان سيّدا شباب أهل الجنّة؟!

فإن صدّقتموني بما أقول وهو الحقّ، واللّه‏، ما تعمّدت كذباً منذ علمت أنّ اللّه‏ يمقت عليه أهله، وإن كذّبتموني فإن فيكم من لو سألتموه عن ذلك أخبركم، سلوا جابر بن عبداللّه‏ الأنصاري وأبا سعيد الخدري وسهل بن سعد الساعدي وزيد بن أرقم وأنس بن مالك، يخبروكم أنّهم سمعوا هذه المقالة من رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لي ۲ / ۹۸

ولأخي، أما في هذا حاجز لكم عن سفك دمي؟!

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38680
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به