423
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

تو كيستى؟ برير گفت: من برير بن خضير هستم. پس آن دو به هم دشنام دادند [و از هم دور شدند].

[روز عاشورا و مقاتله اصحاب آن حضرت]

چون صبح شد، حسين عليه‏السلام پس از نماز بامداد، ياران خويش را براى جنگ به صف كرد و ايشان را ـ كه سى و دو نفر سواره و چهل تن پياده بودند ـ ترتيب داد و زهير بن قين را سمت راست لشكر و حبيب بن مظاهر را در سمت چپ و پرچم جنگ را به دست برادرش عبّاس سپرد، و خيمه را در پشت سر قرار داد و اطراف آن را ـ كه پيش از آن خندق كنده بودند ـ پُر از هيزم و چوب نمودند و آتش زدند از بيم آن كه دشمن از پشت سرشان نيايد.

و از آن سو، عمر بن سعد در آن روز كه جمعه بود و برخى گفته‏اند: روز شنبه بود، لشكر خويش را راست كرد و با همراهان خويش به سوى حسين عليه‏السلام آمدند، و در سمت راست لشكرش، عمرو بن حجّاج بود، و در چپ، شمر بن ذى الجوشن، و عروة بن قيس را فرمانده سوارگان، و شبث بن ربعى را امير بر پيادگان نمود، و پرچم را به دست غلامش دريد داد.

از حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه‏السلام حديث شده كه فرمود: چون بامداد روز عاشورا لشكر دشمن رو به حسين عليه‏السلام آورد، آن جناب، دست‏هاى خود را به آسمان بلند كرد و گفت: «بار خدايا! تو تكيه‏گاه منى در هر اندوهى، و تو اميد منى در هر سختى‏اى، و تو در هر مشكلى كه برايم پيش آيد، مورد اعتماد و آماده كنِ ساز و برگ منى. چه بسا اندوهى كه دل‏ها در آن سست شود، و تدبير در آن اندك شود، دوست در آن خوار گردد، و دشمن در آن شاد شود كه من آن را به درگاه تو آوردم و شِكوه آن پيش تو كردم، به خاطر آن كه از جز تو ديده بر بستم، و تو آن اندوه را از من برطرف كردى و گشايش دادى. پس تويى صاحب‏اختيار هر نعمتى، و دارنده هر نيكى‏اى، و پايان‏دهنده هر آرزو و اميدى.

فرمود: و گروه دشمن آمدند و اسب‏هاى خود را در اطراف خيمه‏هاى حسين عليه‏السلام به جولان درآوردند. و آن خندق را در پشت خيمه‏ها و آتش‏ها را كه در آن شعله مى‏كشيد، ديدند. شمر بن ذى الجوشن به آواز بلند فرياد زد: اى حسين! به آتش شتاب كرده‏اى، پيش از روز رستاخيز؟

حسين عليه‏السلام فرمود: «اين كيست؟ گويا شمر بن ذى الجوشن است؟». گفتند: آرى. حضرت فرمود: «اى پسر زن بُزچران! تو سزاوارترى به آتش افروخته».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
422

وأصبح الحسين بن عليّ عليهماالسلام فعبّأ أصحابه بعد صلاة الغداة، وكان معه اثنان وثلاثون فارساً وأربعون راجلاً، فجعل زهير بن القين في ميمنة أصحابه، وحبيب بن مظاهر في ميسرة أصحابه، وأعطى رايته العبّاس أخاه، وجعلوا البيوت في ظهورهم، وأمر بحطب وقصب كان من وراء البيوت أن يترك في خندق كان قد حفر هناك وأن يحرق بالنار، مخافة أن يأتوهم من ورائهم.

وأصبح عمر بن سعد في ذلك اليوم وهو يوم الجمعة وقيل يوم السبت، فعبّأ أصحابه وخرج فيمن معه من الناس نحو الحسين عليه‏السلام، وكان على ميمنته عمرو بن الحجّاج، وعلى ميسرته شمر بن ذي الجوشن، وعلى الخيل عروة بن قيس، وعلى ۲ / ۹۶

الرجّالة شبث بن ربعي، وأعطى الراية دريداً مولاه.

فروي عن عليّ بن الحسين زين العابدين عليه‏السلام أنّه قال: لمّا صبّحت الخيل الحسين رفع يديه وقال: الّلهمّ أنت ثقتي في كلّ كرب، ورجائي في كلّ شدّة، وأنت لي في كلّ أمر نزل بي ثقة وعدّة، كم من همّ يضعف فيه الفؤاد، وتقلّ فيه الحيلة، ويخذل فيه الصديق، ويشمت فيه العدوّ، أنزلته بك وشكوته إليك رغبة منّي إليك عمّن سواك، ففرّجته وكشفته، وأنت وليّ كلّ نعمة، وصاحب كلّ حسنة، ومنتهى كلّ رغبة.

قال: وأقبل القوم يجولون حول بيوت الحسين عليه‏السلام، فيرون الخندق في ظهورهم والنار تضطرم في الحطب والقصب الذي كان اُلقي فيه، فنادى شمر بن ذي الجوشن (عليه اللعنة) بأعلى صوته: يا حسين، أَتَعَجَّلتَ النار قبل يوم القيامة؟! فقال الحسين عليه‏السلام: من هذا؟ كأنّه شمر بن ذي الجوشن. فقالوا له: نعم، فقال له: يا ابن راعية المعزى، أنت أولى بها صليّاً.

تعداد بازدید : 39828
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به