421
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حسين عليه‏السلام برخاست و آب به روى خواهر پاشيد و به او فرمود: «آرام باش اى خواهر! پرهيزكارى پيشه كن، و به آن شكيبايى كه خدا بهره‏ات سازد، بردبارى كن، و بدان كه اهل زمين مى‏ميرند و اهل آسمان، به جاى نمانند، و همانا هر چيز هلاك گردد جز خداوندى كه آفريدگان را به قدرت خود آفريد، و مردم را برانگيزد، و دوباره بازگرداند، و اوست يگانه و يكتاى بى‏همتا. جدّ من بهتر از من بود، و پدرم بهتر از من بود، و مادرم بِهْ از من بود، و برادرم بِهْ از من بود [و همه از اين دنيا رفتند]و من و هر مسلمانى بايد به رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تأسّى كنيم»، و خواهر را به اين سخنان و مانند آن دلدارى داد و به او فرمود: «خواهر جان! من تو را سوگند مى‏دهم ـ و بايد بدين سوگند رفتار كنى ـ چون من كشته شدم [در كشته شدن و ماتم من]، گريبان چاك مزن، و روى خود مخراش و ويل (واى) و ثبور (هلاكت) براى خود مخواه».۱

على بن الحسين عليه‏السلام فرمايد: سپس پدرم، [عمّه‏ام] زينب را بياورد تا او را پيش من نشانيد. آن گاه به نزد ياران خويش رفت و به ايشان دستور داد كه خيمه‏ها را نزديك هم بزنند و طناب‏هاى آنها را درهم داخل كنند و آنها را چنان نصب كنند كه خود در ميان آنها قرار گيرند، و با دشمنان از يكسو رو به رو شوند، و خيمه‏ها در پشت سر و سمت راست و چپ ايشان قرار داشته باشد كه از سه سمت، ايشان را احاطه كرده باشد جز آن سمت كه دشمن به نزد ايشان آيد، و خود آن حضرت عليه‏السلام به جاى خويش بازگشت و همه شب را به نماز و دعا و استغفار مشغول بود، و ياران ايشان نيز همچنان به نماز و دعا و استغفار، آن شب را به پايان بردند.

ضحّاك بن عبد اللّه‏ گويد: در آن شب، سوارى چند كه از طرف ابن سعد براى نگهبانى ما پاس مى‏دادند، به ما گذر كردند و حسين عليه‏السلام [در خيمه خود قرآن مى‏خواند و] اين آيه را مى‏خواند «و نپندارند آنان كه كفر ورزيدند، اين كه مهلت داديم بدانان براى آنان نيك است؛ جز اين نيست كه مهلت دهيمشان تا بيفزايند در گناه و ايشان را عذابى است خواركننده. نيست خدا كه باز گذارد مؤمنان را بر آنچه شما برآنيد تا جدا گرداند پليد را از پاكيزه».

مردى از آن سواران ـ كه نامش عبد اللّه‏ بن سمير بود ـ، آن را شنيد، و او مردى شوخ و دلاور و سوارى دلير و بى‏باك و شريف بود. پس گفت: به خداى كعبه سوگند ما پاكيزه‏گانيم كه از شما جدا گرديم! برير بن خضير به او گفت: اى فاسق (نابه كار)! خداوند، تو را از پاكيزگان قرار دهد [زهى بى‏شرمى] ! گفت:

1.. يعنى چنانچه رسم زنان عرب است ، وا ويلا و وا ثبورا مگو م .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
420

فقام إليها الحسين عليه‏السلام فصبّ على وجهها الماء وقال لها: يا اُختاه، اتّقي اللّه‏ وتعزّي بعزاء اللّه‏، واعلمي أنّ أهل الأرض يموتون وأهل السماء لا يبقون، وأنّ كلّ شيء هالك إلاّ وجه اللّه‏ الذي خلق الخلق بقدرته، ويبعث الخلق ويعودون، وهو فرد وحده، أبي خير منِّي، وأمّي خير منّي، وأخي خير منّي، ولي ولكلّ مسلم برسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اُسوة.

فعزّاها بهذا ونحوه وقال لها: يا اُخيّة، إنّي أقسمت فأبرّي قسمي، لا تشقّي عليَّ جيباً، ولا تخمشي عليَّ وجهاً، ولا تدعي عليَّ بالويل والثبور إذا أنا هلكت. ثمّ جاء بها حتّى أجلسها عندي.

ثمّ خرج إلى أصحابه فأمرهم أن يقرّب بعضهم بيوتهم من بعض، وأن يدخلوا الأطناب بعضها في بعض، وأن يكونوا بين البيوت، فيستقبلون القوم من وجه واحد والبيوت من ورائهم وعن أيمانهم وعن شمائلهم، قد حفّت بهم إلاّ الوجه الذي يأتيهم منه عدوّهم.

ورجع عليه‏السلام إلى مكانه، فقام الليل كلّه يصلّي ويستغفر ويدعو ويتضرّع، وقام أصحابه كذلك يصلّون ويدعون ويستغفرون.

۲ / ۹۵

قال الضحّاك بن عبداللّه‏: ومرّ بنا خيل لابن سعد يحرسنا، وإنّ حسيناً ليقرأ: «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لأِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ * مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»،۱ فسمعها من تلك الخيل رجل يقال له عبداللّه‏ بن سمير، وكان مضحاكاً، وكان شجاعاً بطلاً، فارساً فاتكاً شريفاً، فقال: نحن وربّ الكعبة الطيّبون، ميزنا منكم.

فقال له برير بن خضير: يا فاسق، أنت يجعلك اللّه‏ من الطيّبين؟! فقال له: من أنت ويلك؟ قال: أنا برير بن خضير، فتسابّا.

1.. آل عمران: ۱۷۸ ـ ۱۷۹ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39879
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به