43
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: حسين برفت تا به مكّه رسيد و مردم آن جا رو سوى وى آوردند و آمد و رفت مى‏كردند. عمره گزاران و مردم ولايات كه آن جا بودند نيز مى‏آمدند. ابن زبير نيز در مكّه بود و پيوسته به نزد كعبه بود. بيشتر اوقات روز، آن جا به نماز ايستاده بود يا طواف مى‏كرد. وى نيز جزو كسانى بود كه پيش حسين مى‏آمد. دو روز پياپى مى‏آمد، دو روز يكبار مى‏آمد و پيوسته به او مشورت مى‏داد. ابن زبير، حسين را از همه خلق خدا ناخوش‏تر مى‏داشت كه دانسته بود تا [حسين] آن جاست، مردم مكّه، هرگز بيعت و تبعيت او نمى‏كنند كه حسين در ديده و دل‏هايشان از او بزرگ‏تر است و مردم، اطاعت او بيشتر مى‏كنند.

گويد: وقتى مردم كوفه از هلاك معاويه خبر يافتند، مردم عراق بر ضدّ يزيد به جنبش آمدند و گفتند: «حسين و ابن زبير مقاومت كرده‏اند و سوى مكّه رفته‏اند». آن گاه مردم كوفه به حسين نامه نوشتند، در حالى كه حاكمشان نعمان بن بشير بود.

محمّد بن بشير همدانى گويد: شيعيان در خانه سليمان بن صرد فراهم آمدند. از هلاكت معاويه سخن آورديم و به سبب آن، حمد خداى گفتيم. سليمان بن صرد به ما گفت: «معاويه هلاك شد و حسين از بيعت اين قوم خوددارى كرده و سوى مكّه رفته. شما شيعيان اوييد و شيعيان پدرش. اگر مى‏دانيد كه يارى وى مى‏كنيد و با دشمنش پيكار مى‏كنيد، به او بنويسيد و اگر بيم سستى و ضعف داريد، اين مرد را فريب مدهيد كه جانش به خطر افتد». گفتند: «با دشمنش پيكار مى‏كنيم و خويشتن را براى حفظ وى به كشتن مى‏دهيم». گفت: «پس به او بنويسيد». و شيعيان به او نوشتند:

«به نام خداى رحمان رحيم. به حسين بن على، از سليمان بن صرد و مسيّب بن نجبه و رفاعة بن شداد و حبيب بن مظاهر و ديگر شيعيان وى، مؤمنان و مسلمانان كوفه. درود بر تو باد كه ما حمد خدايى مى‏كنيم كه جز او خدايى نيست! امّا بعد، حمد خداى كه دشمن جبّارِ سخت‏سر تو را نابود كرد؛ دشمنى كه بر اين امّت تاخت و خلافت آن را به ناحق گرفت و غنيمت آن را غصب كرد و به ناحق، بر آن حكومت كرد و نياكانشان را كشت و اشرارشان را به جا نهاد و مال خدا را دستخوش جبّاران و توانگران امّت كرد. لعنت خدا بر او باد! چنان‏كه ثمود ملعون شد. اينك ما را امام نيست. بيا شايد خدا به وسيله تو ما را بر حق همدل كند. نعمان بن بشير در قصر حكومت است. ما به نماز جمعه او نمى‏رويم و به نماز عيدش حاضر نمى‏شويم و اگر خبر يابيم كه سوى ما روان شده‏اى، بيرونش مى‏كنيم و به شامش مى‏فرستيم. إن شاء اللّه‏ و سلام و رحمت خداى بر تو باد!».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
42

فأقبل حتّى نزل مكّة، فأقبل أهلها يختلفون إليه ويأتونه، ومن كان بها من المعتمرين وأهل الآفاق، وابن الزبير بها قد لزم الكعبة، فهو قائم يصلّي عندها عامّة النهار ويطوف، ويأتي حسيناً فيمن يأتيه، فيأتيه اليومين المتواليين، ويأتيه بين كلّ يومين مرّة، ولا يزال يشير عليه بالرأي، وهو أثقل خلق اللّه‏ على ابن الزبير، قد عرف أنّ أهل الحجاز لا يبايعونه ولا يتابعونه أبداً ما دام حسين بالبلد، وأنّ حسيناً أعظم في أعينهم وأنفسهم منه، وأطوع في الناس منه.

فلمّا بلغ أهل الكوفة هلاك معاوية أرجف أهل العراق بيزيد، وقالوا: قد امتنع ۵ / ۳۵۲

حسين وابن الزبير، ولحقا بمكّة، فكتب أهل الكوفة إلى حسين، وعليهم النعمان بن بشير.

قال ابو مخنف: فحدّثني الحجّاج بن عليّ، عن محمّد بن بشر الهمداني، قال: اجتمعت الشيعة في منزل سليمان بن صرد، فذكرنا هلاك معاوية، فحمدنا اللّه‏ عليه، فقال لنا سليمان بن صرد: إنّ معاوية قد هلك، وإنّ حسيناً قد تقبّض على القوم ببيعته، وقد خرج إلى مكّة، وأنتم شيعته وشيعة أبيه، فإن كنتم تعلمون أنّكم ناصروه ومجاهدو عدوّه فاكتبوا إليه، وإن خفتم الوهل۱ والفشل فلا تغرّوا الرجل من نفسه.

قالوا: لا، بل نقاتل عدوّه ونقتل أنفسنا دونه، قال: فاكتبوا إليه، فكتبوا إليه:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم

لحسين بن عليّ، من سليمان بن صرد، والمسيّب بن نجبة، ورفاعة بن شدّاد، وحبيب بن مظاهر، وشيعته من المؤمنين والمسلمين من أهل الكوفة:

1.. الوَهل : الفزع في الأشياء كلّها العين : ج ۴ ص ۸۸ «وهل» .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39984
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به