397
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

[على بن طعّان] گويد: راويه، پيش من به معناى مَشك بود [و مراد حضرت، شتر آبكش بود. از اين رو من مقصود او را نفهميدم. امام عليه‏السلام كه متوجّه شد من نفهميدم]فرمود: «اى پسر برادر! شتر را بخوابان». من شتر را خواباندم. فرمود: «بياشام». من هر چه مى‏خواستم بياشامم، آب از دهان مشك مى‏ريخت.

حسين عليه‏السلام فرمود: «سر مشك را بپيچان». من ندانستم چه بكنم. پس خود آن جناب برخاست و آن را پيچاند. پس آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم. و حرّ بن يزيد از قادسيه مى‏آمد، و عبيد اللّه‏ بن زياد حصين بن نمير را فرستاده بود و به او دستور داده بود به قادسيه فرود آيد و حرّ بن يزيد را از پيش روى خود با هزار سوار به سر راه حسين بفرستد. پس حر همچنان برابر حسين عليه‏السلام ايستاد تا هنگام نماز ظهر شد. پس آن حضرت، حجّاج بن مسروق را دستور فرمود اذان نماز گويد، و چون هنگام گفتن اقامه و وقت خواندن نماز شد، حسين عليه‏السلام لباس پوشيد و نعلين برپا كرد و از بهر نماز بيرون آمد. پس حمد و ثناى خداى را به جا آورد، سپس فرمود: «اى گروه مردم! من به نزد شما نيامدم تا آن گاه كه نامه‏هاى شما به من رسيد و فرستادگان شما به نزد من آمدند كه به نزد ما بيا؛ زيرا ما امام و پيشوايى نداريم، و اميد است خدا به وسيله تو ما را به راه‏نمايى و حقيقت، فراهم آورد. پس اگر بر سر همان گفته‏ها و سخن خود هستيد، من به نزد شما آمده‏ام، و شما پيمان و عهدى به من بدهيد [و بيعت خود را با من تازه كنيد] كه به سبب آن، آسوده‏خاطر باشم، و اگر اين كار را نمى‏كنيد و آمدن مرا خوش نداريد، از آن جا كه آمده‏ام، به همان جا باز مى‏گردم؟».

همگى خاموش گشتند و كسى از آنان سخن نگفت. حضرت به اذان‏گو فرمود: «اقامه بگو»، و نماز بر پا شد. پس به حُر فرمود: «آيا مى‏خواهى تو هم با همراهان خود نماز بخوانى؟».

عرض كرد: نه؛ بلكه شما نماز بخوان و ما نيز پشت سر شما نماز مى‏خوانيم. پس حسين عليه‏السلام با ايشان نماز خواند. سپس به خيمه خود درآمد و اصحابش نزد او گرد آمدند، و حر نيز به جاى خويش بازگشت و به خيمه‏اى كه براى او در آن جا برپا كرده بودند درآمد و گروهى از همراهانش به نزد او آمدند و بقيه آنان به صف لشكر كه در آن بودند بازگشتند. هر مردى از آنان دهنه اسب خود را گرفت و در سايه آن نشست.

چون هنگام عصر شد، حسين عليه‏السلام دستور فرمود كه آماده رفتن شوند. همراهان حضرت آماده رفتن شدند. سپس به منادى خود دستور داد براى نماز عصر آواز دهد و اقامه نماز گفته، امام حسين عليه‏السلام پيش آمد و ايستاد و نماز عصر خواند و چون سلام داد، به سوى آن مردم برگشت و حمد و ثناى خداى را به جا آورد. سپس فرمود: «امّا بعد، اى گروه مردم! همانا اگر شما از خدا بترسيد و حق را براى اهل آن بشناسيد، بيشتر باعث خوشنودى خداوند از شماست و ما خاندان محمّد هستيم و سزاوارتر به فرمانروايى بر شماييمِ از اينان كه ادّعاى چيزى كنند كه براى ايشان نيست، و به زور و ستم در ميان شما رفتار كنند، و اگر فرمان‏روايىِ ما را خوش نداريد و مى‏خواهيد در باره حقّ ما نادان بمانيد، و انديشه شما اكنون جز آن است كه در نامه‏ها به من نوشتيد و فرستادگان شما به من گفتند، هم‏اكنون از نزد شما بازگردم؟».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
396

وكان مجيء الحرّ بن يزيد من القادسية، وكان عبيد اللّه‏ بن زياد بعث الحصين بن نمير وأمره أن ينزل القادسية، وتقدّم الحرّ بين يديه في ألف فارس يستقبل بهم حسيناً، فلم يزل الحرّ مواقفاً للحسين عليه‏السلام حتّى حضرت صلاة الظهر، وأمر الحسين ۲ / ۷۹

الحجّاج بن مسرور أن يؤذّن، فلمّا حضرت الإقامة خرج الحسين عليه‏السلام في إزار ورداء ونعلين، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، ثمّ قال:

أيّها الناس، إنّي لم آتكم حتّى أتتني كتبكم وقدمت عليَّ رسلكم: أن أقدم علينا فإنّه ليس لنا إمام، لعلّ اللّه‏ أن يجمعنا بك على الهدى والحقّ، فإن كنتم على ذلك فقد جئتكم فاعطوني ما أطمئنّ إليه من عهودكم ومواثيقكم، وإن لم تفعلوا وكنتم لمقدمي كارهين انصرفت عنكم إلى المكان الذي جئت منه إليكم، فسكتوا عنه ولم يتكلّم أحد منهم بكلمة.

فقال للمؤذّن: أقم فأقام الصلاة، فقال للحرّ: أتريد أن تصلّي بأصحابك؟ قال: لا، بل تصلّي أنت ونصلّي بصلاتك، فصلّى بهم الحسين بن عليّ عليهماالسلام، ثمّ دخل فاجتمع إليه أصحابه وانصرف الحرّ إلى مكانه الذي كان فيه، فدخل خيمة قد ضربت له واجتمع إليه جماعة من أصحابه، وعاد الباقون إلى صفّهم الذي كانوا فيه فأعادوه، ثمّ أخذ كلّ رجل منهم بعنان دابّته وجلس في ظلّها.

فلمّا كان وقت العصر أمر الحسين بن عليّ عليه‏السلام أن يتهيّؤوا للرحيل ففعلوا، ثمّ أمر مناديه فنادى بالعصر وأقام، فاستقام الحسين عليه‏السلام فصلّى بالقوم، ثمّ سلّم وانصرف إليهم بوجهه، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، ثمّ قال:

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39336
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به