387
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

عبيد اللّه‏ دستور داد او را از بالاى بام قصر به زير اندازند، و چون او را بينداختند، درهم شكسته شد و از دنيا رفت. برخى گفته‏اند كه دست بسته او را به زمين انداختند. پس استخوان‏هايش درهم شكست و هنوز رمقى در او بود. مردى كه نامش عبد الملك بن عمير لخمى بود، پيش آمد و سرش را بريد. بدو گفتند: اين چه كار ناشايستى بود كردى؟ و سرزنشش كردند. گفت: خواستم آسوده‏اش سازم.

حسين عليه‏السلام از منزل حاجز به راه افتاد و به سوى كوفه مى‏آمد تا رسيد به آبى از آب‏هايى كه در آن بيابان بود. در آن جا عبد اللّه‏ بن مطيع عدوى را ديد كه در كنار آن آب فرود آمده. چون حسين عليه‏السلام را ديد، به نزد آن حضرت رفت و گفت: پدر و مادرم به قربانت اى پسر رسول خدا! چه چيز تو را بدين سرزمين كشانده؟ و حضرت را گرفته از اسب فرود آورد.

حسين عليه‏السلام فرمود: «چنانچه مى‏دانى معاويه از اين جهان رخت بربست. پس مردم عراق به من نوشتند و مرا به سوى خويش خواندند».

عبد اللّه‏ بن مطيع عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! خدا را به ياد تو مى‏آورم از اين كه حريم اسلام به سبب تو پاره شود. تو را به خدا سوگند دهم در باب حرمت قريش! تو را به خدا سوگند دهم در باره حرمت عرب ! به خدا سوگند اگر آنچه در دست بنى اميّه است [از خلافت] بخواهى، هر آينه تو را مى‏كُشند، و اگر تو را كشتند، پس از تو هرگز از ديگرى چشم ترس نخواهند داشت! به خدا سوگند، اين حرمت اسلام است كه پاره شود، و حرمت قريش و حرمت عرب است! پس اين كار را مكن و به كوفه مرو، و خود را در برابر جنگ بنى اميّه قرار مده.

حسين عليه‏السلام سخن او را نپذيرفت جز اين كه به همان راه برود. از آن سو، عبيد اللّه‏ بن زياد دستور داد راه واقصه [كه نام جايى است در راه مكّه] تا شام و تا راه بصره، همه را ببندند و نگذارند كسى از اين راه‏ها بيرون رود يا درآيد، و حسين عليه‏السلام، به راه خويش مى‏رفت و خبر از جايى نداشت تا به عرب‏ها برخورد. از ايشان پرسيد [چه خبر؟]گفتند: نه به خدا! ما خبرى نداريم جز اين كه [راه‏ها را بر ما بسته‏اند]نمى‏توانيم بيرون رويم و نه به جايى درآييم. پس حضرت به راه خود ادامه داد.

حديث‏كنندگانِ گروهى از قبيله فزاره و بجيله گويند: ما به همراه زهير بن قين بجلى بوديم آن گاه كه از مكّه بيرون آمديم، و با قافله حسين عليه‏السلام هم‏سفر بوديم و چيزى نزد ما ناخوش‏تر از اين نبود كه در جايى با او هم‏منزل شويم، تا اين كه حسين عليه‏السلام برفت و در جايى فرود آمد كه ما نيز جز اين چاره نداشتيم كه در آن جا فرود آييم. پس حسين در يك‏سو فرود آمد و ما نيز در سوى ديگر فرود آمديم. در اين ميان كه ما نشسته بوديم و مشغول خوردن غذايى بوديم، ناگاه مردى از طرف حسين عليه‏السلام نزد ما آمد و سلام كرد. سپس بر ما درآمد و گفت: اى زهير بن قين! همانا ابا عبد اللّه‏ الحسين عليه‏السلام مرا به سوى تو فرستاده است كه [بگويم]به نزد او بروى؟ پس هر كه با ما نشسته بود آنچه در دست داشت انداخت و خموش نشستيم، مانند اين كه پرنده بر سر ماست [هيچ جنبش نمى‏كرديم].


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
386

فصل

وروي: أنّه وقع إلى الأرض مكتوفاً فتكسّرت عظامه وبقي به رمق، فجاء رجل يقال له: عبد الملك بن عمير اللخمي فذبحه، فقيل له في ذلك وعيب عليه، فقال: أردت أن اُريحه.

ثمّ أقبل الحسين عليه‏السلام من الحاجر يسير نحو الكوفة، فانتهى إلى ماء من مياه العرب، فإذا عليه عبداللّه‏ بن مطيع العدوي وهو نازل به، فلمّا رأى الحسين عليه‏السلام قام ۲ / ۷۲

إليه فقال: بأبي أنت واُمّي يا ابن رسول اللّه‏، ما أقدمك؟ واحتمله وأنزله.

فقال له الحسين عليه‏السلام: كان من موت معاوية ما قد بلغك، فكتب إليَّ أهل العراق يدعونني إلى أنفسهم.

فقال له عبداللّه‏ بن مطيع: اُذكّرك اللّه‏ يا بن رسول اللّه‏ وحرمة الإسلام أن تنتهك، أنشدك اللّه‏ في حرمة قريش، أنشدك اللّه‏ في حرمة العرب، فواللّه‏، لئن طلبت ما في أيدي بني اُميّة ليقتلنّك، ولئن قتلوك لا يهابوا بعدك أحداً أبداً، واللّه‏، إنّها لحرمة الإسلام تنتهك، وحرمة قريش وحرمة العرب، فلا تفعل، ولا تأتِ الكوفة، ولا تعرّض نفسك لبني اُميّة.

فأبى الحسين عليه‏السلام إلاّ أن يمضي.

وكان عبيد اللّه‏ بن زياد أمر فأخذ ما بين واقصة إلى طريق الشام إلى طريق البصرة، فلا يدعونّ أحداً يلج ولا أحداً يخرج، وأقبل الحسين عليه‏السلام لا يشعر بشيء حتّى لقي الأعراب فسألهم، فقالوا: لا واللّه‏، ما ندري، غير إنّا لا نستطيع أن نلج أو نخرج. فسار تلقاء وجهه عليه‏السلام.

وحدّث جماعة من فزارة ومن بجيلة قالوا: كنّا مع زهير بن القين البجلي حين أقبلنا من مكّة، فكنّا نساير الحسين عليه‏السلام، فلم يكن شيء أبغض إلينا من أن ننازله في منزل، فإذا سار الحسين عليه‏السلام ونزل منزلاً لم نجد بدّاً من أن ننازله، فنزل الحسين في جانب ونزلنا في جانب، فبينا نحن جلوس نتغذّى من طعام لنا إذ أقبل رسول ۲ / ۷۳

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39061
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به