381
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

فرمود: «اگر شتاب نمى‏كردم، گرفتار مى‏شدم». سپس به من فرمود: «تو كيستى؟». گفتم: مردى از عرب هستم و به خدا سوگند بيش از اين از من نپرسيد! سپس فرمود: «مرا از مردمى كه در پشت سر دارى (مردم عراق) آگاه كن». گفتم: از مرد آگاهى پرسيدى [و من خوب آنان را مى‏شناسم]. دل‏هاى مردم با شماست ولى شمشيرهاشان با دشمنانتان است و قضا [و قدر الهى] از آسمان فرود آيد و خدا آنچه خواهد به جا آورد.

فرمود: «راست گفتى؛ كار به دست خداست، و هر روزى در كارى است. پس اگر قضا [و خواست خدا] فرود آمد بدان چه ما مى‏خواهيم و بدان خوشنوديم [و بر طبق دلخواه ما بود]، پس خداى را بر نعمت‏هايش سپاس گوييم و او خود نيروى شكرگزارى‏اش را عنايت كند، و اگر بر دلخواه ما نشد، پس دور نشود از خواسته خود آن كس كه نيّتش حق باشد و پرهيزكارى پيشه كند».

من گفتم: آرى [چنين است]. خداوند، تو را به آنچه دوست دارى، برساند و از آنچه بيم آن دارى، بر حذر دارد، و من پرسش‏هايى [دينى] از نذر و مناسك [حج] از آن حضرت كردم و پاسخ مرا داد و آگاهم كرد. آن گاه اسب خود را به راه انداخت و فرمود: «درود بر تو!»، و از همديگر جدا شديم.

چون حسين بن على عليه‏السلام از مكّه بيرون رفت، يحيى بن عاص به همراهى گروهى كه [برادر يحيى] عمرو بن سعيد فرستاده بود، به نزد آن حضرت آمدند عرض كردند: باز گرد. به كجا مى‏روى؟ حضرت اعتنايى نكرد و براه خود به رفت. در نتيجه، دو دسته با تازيانه به جان هم افتادند و حسين عليه‏السلام و همراهانش به سختى مقاومت كردند و به راه افتادند [. آنان نيز كه چنان ديدند به مكّه باز گشتند]، تا به تنعيم رسيدند. در آن جا قافله‏اى ديد كه از يمن مى‏آمدند. پس شترانى از آنان براى بارهاى خود و همراهانش كرايه كرد و به صاحبان شتر فرمود: «هر كه از شما مى‏خواهد با ما به عراق بيايد ما كرايه او را مى‏دهيم و در زمان همراه بودنش به او نيكى مى‏كنيم، و هر كه مى‏خواهد در راه از ما جدا شود، به هر اندازه كه همراه ما باشد، كرايه آن اندازه راه او را مى‏پردازيم». پس گروهى از آنان با آن حضرت به راه افتادند، و گروهى ديگر، از رفتن خوددارى كردند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
380

فروي عن الفرزدق الشاعر أنّه قال: حججت باُمّي في سنة ستّين، فبينا أنا أسوق بعيرها حين دخلت الحرم إذ لقيت الحسين بن عليّ عليهماالسلام خارجاً من مكّة معه أسيافه وتِراسُهُ۱، فقلت: لمن هذا القطار؟ فقيل: للحسين بن عليّ، فأتيته فسلّمت عليه وقلت له: أعطاك اللّه‏ سؤلك وأملك فيما تحبّ، بأبي أنت واُمّي يا ابن رسول اللّه‏، ما أعجلك عن الحجّ؟

فقال: لو لم أعجل لاُخذت. ثمّ قال لي: من أنت؟ قلت: امرؤمن العرب، فلا واللّه‏، ما فتّشني عن أكثر من ذلك، ثمّ قال لي: أخبرني عن الناس خلفك، فقلت: الخبير سألت، قلوبُ الناس معكَ وأسيافهم عليك، والقضاء ينزل من السماء، واللّه‏ يفعل ما يشاء.

فقال: صدقت، للّه‏ الأمر، وكلّ يوم ربّنا هو في شأن، إن نزل القضاء بما نحبّ فنحمد اللّه‏ على نعمائه، وهو المستعان على أداء الشكر، وإن حال القضاء دون الرجاء فلم يبعد من كان الحقّ نيّته والتقوى سريرته.

۲ / ۶۸

فقلت له: أجل، بلّغك اللّه‏ ما تحبّ وكفاك ما تحذر، وسألته عن أشياء من نذور ومناسك، فأخبرني بها، وحرّك راحلته وقال: السلام عليك، ثمّ افترقنا.

وكان الحسين بن عليّ عليهماالسلام لمّا خرج من مكّة اعترضه يحيى بن سعيد بن العاص، ومعه جماعة أرسلهم عمرو بن سعيد إليه، فقالوا له: انصرف، إلى أين تذهب، فأبى عليهم ومضى وتدافع الفريقان واضطربوا بالسياط، وامتنع الحسين وأصحابه منهم امتناعاً قويّاً.

1.. تِراس : جمع ترس ، وهو ما يستتر به المقاتل من عدوّه في الحرب اُنظر : الصحاح : ج ۳ ص ۹۱۰ (ترس» .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45539
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به