379
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

يزيد در پاسخش نوشت: «امّا بعد، همانا تو همچنان كه من مى‏خواستم بودى، به كردار مردان دورانديش رفتار كردى، و بى‏باكانه چون دلاوران پُردل، حمله افكندى، و ما را از دفع دشمن، بى‏نياز و كفايت كردى، و گمانى كه من در باره تو داشتم به يقين پيوستى و انديشه مرا در باره خود نيك كردى، و من دو نفر فرستاده‏ات را پيش خواندم و از آن دو جويا شدم و در پنهانى، اوضاع را پرسيده و ديدم در انديشه و فضيلت همچنان بودند كه نوشته بودى. پس در باره ايشان نيكى كن، و همانا به من اطلاع داده‏اند كه حسين به سوى عراق رو كرده. پس ديده‏بانان و مردان مسلّح براى مردم بگمار و مراقب باش، و با گمان به زندان بينداز، و به اتهام بكُش و هر خبرى پس از اين مى‏شود، به من بنويس. ان شاء اللّه‏!».

فصل [حركت سيّد الشهدا عليه‏السلام از مكّه به سوى عراق]

بدان كه خروج مسلم بن عقيل ـ رحمة اللّه‏ عليه ـ در كوفه روز سه‏شنبه هشتم ذى حجّه در سال شصت هجرى بود، و شهادتش در روز چهارشنبه نهم همان ماه در روز عرفه بود، و حركت كردن حسين عليه‏السلام از مكّه به سوى عراق، مصادف با همان روزى كه مسلم در كوفه خروج كرد، روز ترويه [هشتم ذى حجة] بود، و اين پس از آنى بود كه آن حضرت دنباله ماه شعبان و ماه رمضان و شوال و ذى قعده و هشت روز از ذى حجّة سال شصت هجرى را در مكّه ماند، و در اين مدّت كه در مكّه بود، گروهى از مردم حجاز و بصره نزدش گرد آمدند و به خاندان و دوستان آن حضرت پيوستند، و چون اراده فرمود از مكّه به سوى عراق رهسپار شود، طواف كرد و ميان صفا و مروه را سعى نمود، و از احرام خود بيرون آمد و احرام حج را به عمره مبدل كرد؛ زيرا نمى‏توانست حج را تمام كند از بيم آن كه او را در مكّه بگيرند و به نزد يزيد بن معاويه ببرند. پس آن حضرت با خاندان و فرزندان خود و آنان كه به او از شيعيان پيوسته بودند، از مكّه بيرون آمد، و هنوز خبر شهادت مسلم به او نرسيده بود؛ زيرا مسلم در همان روزى كه ايشان از مكّه بيرون آمد، خروج كرد چنانچه گفته شد. از فرزدق شاعر روايت شده كه گفت: در سال شصت هجرى به همراه مادرم براى به جا آوردن حج به مكّه مى‏رفتم. پس همچنان كه مهار شتر او را به دست داشتم و در منطقه حرم وارد شدم، ناگاه حسين بن على عليه‏السلام را ديدار كردم كه با شمشير و اسلحه از مكّه بيرون مى‏رود. پرسيدم: اين قطار شتر از كيست؟ گفتند: از حسين بن على عليه‏السلام است. پس به نزد آن حضرت آمدم و سلام دادم و عرض كردم: خداوند خواسته و آرزويت را در آنچه مى‏خواهى روا سازد. پدر و مادرم به فدايت اى فرزند رسول خدا! چه چيز تو را به شتاب واداشت كه از انجام حج دست باز دارى؟


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
378

فلمّا نظر فيه عبيد اللّه‏ تكرّهه، وقال: ما هذا التطويل؟ وما هذه الفصول؟ اكتب:

أمّا بعد؛ فالحمد للّه‏ الذي أخذ لأمير المؤمنين بحقّه، وكفاه مؤنة عدوّه، أخبر أمير المؤمنين أنّ مسلم بن عقيل لجأ إلى دار هانئ بن عروة المرادي، وأنّي جعلت عليهما العيون ودسست إليهما الرجال وكدتهما حتّى استخرجتهما، وأمكن اللّه‏ منهما، فقدّمتهما وضربت أعناقهما، وقد بعثت إليك برؤوسهما مع هانئ بن أبي حيّة والزبير بن الأروح التميمي، وهما من أهل السمع والطاعة والنصيحة، فليسألهما أمير المؤمنين عمّا أحبّ من أمرهما، فإنّ عندهما علماً وصدقاً وورعاً، والسلام.

فكتب إليه يزيد: أمّا بعد؛ فإنّك لم تعد أن كنت كما اُحبّ، عملت عمل الحازم، ۲ / ۶۶

وصِلْتَ صولةَ الشجاع الرابط الجأش، وقد أغنيت وكفيت، وصدقت ظنّي بكَ ورأيي فيك، وقد دعوت رسوليك فسألتهما وناجيتهما، فوجدتهما في رأيهما وفضلهما كما ذكرت، فاستوصِ بهما خيراً، وإنّه قد بلغني أنّ حسيناً قد توجّه إلى العراق، فضع المناظر والمسالح واحترس، واحبس على الظنّة واقتل على التهمة، واكتب إليّ فيما يحدث من خبر إن شاء اللّه‏.

فصل

وكان خروج مسلم بن عقيل (رحمة اللّه‏ عليهما) بالكوفة يوم الثلاثاء لثمان مضين من ذي الحجّة سنة ستّين، وقتله يوم الأربعاء لتسع خلون منه يوم عرفة، وكان توجّه الحسين عليه‏السلام من مكة إلى العراق في يوم خروج مسلم بالكوفة ـ وهو يوم التروية ـ بعد مقامه بمكّة بقيّة شعبان وشهر رمضان وشوالاً وذا القعدة وثماني ليال خلون من ذي الحجّة سنة ستّين، وكان قد اجتمع إليه مدّة مقامه بمكّة نفر من أهل الحجاز ونفر من أهل البصرة، انضافوا إلى أهل بيته ومواليه.

۲ / ۶۷

ولمّا أراد الحسين عليه‏السلام التوجّه إلى العراق، طاف بالبيت وسعى بين الصفا والمروة، وأحلّ من إحرامه وجعلها عمرة؛ لأنّه لم يتمكّن من تمام الحجّ مخافة أن يقبض عليه بمكّة فينفذ إلى يزيد بن معاوية، فخرج عليه‏السلام مبادراً بأهله وولده ومن انضمّ إليه من شيعته، ولم يكن خبر مسلم قد بلغه لخروجه يوم خروجه على ما ذكرناه.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38798
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به