375
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

ابن زياد گفت: اى تبهكار! همانا نفس تو آرزومندت كرد به چيزى كه خدا از رسيدن بدان جلوگيرى كرد و تو را شايسته آن نديد.

مسلم فرمود: اگر ما شايسته آن نباشيم، چه كسى شايسته آن است؟ ابن زياد گفت: امير المؤمنين يزيد. مسلم فرمود: سپاس خداى را در همه احوال، به داورى خدا در ميان ما و شما خوشنوديم. ابن زياد گفت: خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم؛ چنان كشتنى كه هيچ كس را در اسلام چنان نكشته باشند!

مسلم فرمود: آرى همانا تو سزاوارترى كه در اسلام چيزى را پديد آورى كه پيش از آن نبوده، و همانا تو بد كشتن و به زشتى دست و پا بريدن، و بددلى، و بدكينه‏اى را در هنگام پيروزى نسبت به هيچ كس فروگذار نخواهى كرد. پس ابن زياد [كه براى بستن زبان حقگوى مسلم هر حيله‏اى زد، كارگر نيفتاد، مانند همه جنايتكاران، زبان به دشنام گشود و] شروع كرد به دشنام‏گويى به او و حسين و على عليهماالسلام و عقيل [و ناسزاى بسيار گفت]. مسلم خاموش شد و ديگر پاسخش نداد.

سپس ابن زياد گفت: او را بالاى بام قصر ببريد و گردنش را بزنيد و بدن بى‏سرش را به زير اندازيد. مسلم گفت: به خدا اگر ميان من و تو خويشاوندى بود، مرا نمى‏كشتى.۱

ابن زياد گفت: كجاست اين مردى كه مسلم بن عقيل شمشير به سرش زده بود؟ پس بكران بن حمران احمرى را خواندند و چون آمد به او گفت: بالاى بام برو و تو او را گردن بزن. پس آن مرد، دست مسلم را گرفت و به بام برد و آن جناب تكبير (اللّه‏ اكبر) مى‏گفت، و استغفار مى‏كرد، و درود بر رسول خدا مى‏فرستاد و مى‏فرمود: «بار خدايا! تو داورى كن ميان ما و ميان آن مردمى كه ما را فريب دادند و دروغ زدند، و دست از يارى ما برداشتند»، و او را بر بالاى قصر به جايى كه اكنون (يعنى زمان شيخ مفيد) جاى كفش‏دوزان است، سرازير كردند و گردنش را زدند و سر را به پايين انداختند و دنبال آن بدنش را نيز به زير انداختند. محمّد بن اشعث برخاست و در باره هانى پيش ابن زياد شفاعت كرد و براى آزادىِ او گفتگو كرد و گفت: همانا تو رتبه و مقام هانى را در اين شهر ميدانى و شخصيت او را در ميان تيره و تبار او مى‏شناسى و قبيله او مى‏دانند كه او را من و رفيقم [اسماء بن خارجة] به نزد تو آورده‏ايم. پس تو را به خدا سوگندت دهم او را به من ببخش؛ چون من دشمنىِ مردم اين شهر و خانواده او را براى خويشتن خوش ندارم.

1.. كنايه از اين كه : تو زنازاده‏اى! م .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
374

فقال له ابن زياد: يا فاسق، إن نفسك تمنّيك ما حال اللّه‏ دونه، ولم يرك اللّه‏ له أهلا.

فقال مسلم: فمن أهله إذا لم نكن نحن أهله؟! فقال ابن زياد: أمير المؤمنين يزيد.

فقال مسلم: الحمد للّه‏ على كلّ حال، رضينا باللّه‏ حكماً بيننا وبينكم.

۲ / ۶۳

فقال له ابن زياد: قتلني اللّه‏ إن لم أقتلك قتلةً لم يقتلها أحدٌ في الإسلام من الناس!

قال له مسلم: أما إنّك أحقّ من أحدث في الإسلام ما لم يكن، وإنّك لا تدع سوء القتلة وقبح المثلة وخبث السيرة ولؤ‏م الغلبة.

فأقبل ابن زياد يشتمه ويشتم الحسين وعليّاً وعقيلاً عليهم الصلاة والسلام، وأخذ مسلم لا يكلّمه.

ثمّ قال ابن زياد: اصعدوا به فوق القصر فاضربوا عنقه، ثمّ أتبعوه جسده.

فقال مسلم بن عقيل (رحمة اللّه‏ عليه): لو كان بيني وبينك قرابة ما قتلتني!

فقال ابن زياد: أين هذا الذي ضرب ابن عقيل رأسه بالسيف؟ فَدُعي بكر بن حمران الأحمري، فقال له: اصعد فلتكن أنت الذي تضرب عنقه، فصعد به وهو يكبّر ويستغفر اللّه‏ ويصلّي على رسوله ويقول: الّلهمّ احكم بيننا وبين قوم غرّونا وكذّبونا وخذلونا، وأشرفوا به على موضع الحذّائين اليوم، فضربت عنقه وأتبع جسده رأسه.

وقام محمّد بن الأشعث إلى عبيد اللّه‏ بن زياد فكلّمه في هانئ بن عروة فقال: إنّك قد عرفت منزلة هانئ في المصر وبيته في العشيرة، وقد علم قومه أنّي أنا وصاحبي سقناه إليك، فأنشدك اللّه‏ لما وهبته لي، فإنّي أكره عداوة المصر وأهله.

۲ / ۶۴

فوعده أن يفعل، ثمّ بدا له فأمر بهانئ في الحال فقال: أخرجوه إلى السوق فاضربوا عنقه. فاُخرج هانئ حتّى انتهي به إلى مكان من السوق كان يباع فيه الغنم، وهو مكتوف، فجعل يقول: وا مذحجاه! ولا مذحج لي اليوم، يا مذحجاه! يا مذحجاه! وأين مذحج؟! فلمّا رأى أنّ أحداً لا ينصره جذب يده فنزعها من الكتاف، ثمّ قال: أما من عصا أو سكّين أو حجر أو عظم يحاجز به رجل عن نفسه، ووثبوا إليه فشدّوه وثاقاً، ثمّ قيل له امدد عنقك، فقال: ما أنا بها سخيّ، وما أنا بمعينكم على نفسي، فضربه مولى لعبيد اللّه‏ تركي ـ يقال له: رشيد ـ بالسيف فلم يصنع شيئاً، فقال هانئ: إلى اللّه‏ المعاد، الّلهمّ إلى رحمتك ورضوانك، ثمّ ضربه اُخرى فقتله.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39220
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به