33
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: زندان را زندان عارم گفتند به سبب غلامى كه «زيد عارم» نام داشت و زندان، از او نام گرفته بود و عبد اللّه‏ بن زبير، برادر خويش عمرو را در آن جا بداشت.

در همين سال، مردم كوفه كسان پيش حسين عليه‏السلام فرستادند كه به مكّه بود و او را دعوت كردند كه به كوفه آيد و او پسر عموى خويش مسلم بن عقيل بن ابى طالب ـ رضى اللّه‏ عنه ـ را سوى آنها فرستاد.

سخن از كس فرستادن كوفيان به نزد حسين عليه‏السلام و قضيه مسلم بن عقيل ـ رضى اللّه‏ عنه ـ

عمار دهنى گويد: ابو جعفر [امام باقر عليه‏السلام] را گفتم: حديث كشته شدن حسين را با من بگوى تا چنان بدانم كه گويى آن جا حضور داشته‏ام. گفت: وقتى معاويه مُرد، وليد بن عتبة بن ابى سفيان، حاكم مدينه بود و حسين را پيش خواند كه بيعت از او بگيرد؛ امّا حسين گفت: «مهلت بده و مدارا كن». وليد، مهلت داد و حسين سوى مكّه رفت. مردم كوفه و فرستادگانشان پيش وى آمدند كه: ما خويشتن را براى تو نگه داشته‏ايم و با ولايتداران به نماز جمعه حاضر نمى‏شويم. پيش ما آى.

گويد: در اين وقت، نعمان بن بشير انصارى حاكم كوفه بود.

گويد: حسين، مسلم بن عقيل بن ابى طالب، پسر عموى خويش را پيش خواند و گفت: «به كوفه برو و در مورد آنچه به من نوشته‏اند بنگر تا اگر درست بود، سوى آنها رَويم».

گويد: مسلم، روان شد تا به مدينه رسيد و از آن جا دو بلد گرفت كه او را از راه بيابان ببردند و دچار تشنگى شدند و يكى از دو بلد، جان داد.

مسلم به حسين نوشت كه او را از اين كار معاف دارد؛ امّا حسين بدو نوشت: «به طرف كوفه حركت كن» و او برفت تا به كوفه رسيد و پيش يكى از مردم آن جا منزل گرفت كه ابن عوسجه نام داشت.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
32

قال: وإنّما سمّي سجن عارم لعبد كان يقال له: زيد عارم، فسمّي السجن به، وحبس ابن الزبير أخاه عمراً فيه.

قال الواقدي: حدّثنا عبداللّه‏ بن أبي يحيى، عن أبيه، قال: كان مع أنيس بن عمرو ألفان.

وفي هذه السنة وجّه أهل الكوفة الرسل إلى الحسين عليه‏السلام وهو بمكّة يدعونه إلى القدوم عليهم، فوجّه إليهم ابن عمّه مسلم بن عقيل بن أبي طالب رضى‏الله‏عنه.

ذكر الخبر عن‏مراسله‏الكوفيّين‏الحسين عليه‏السلام للمصير إلى ما قبلهم‏وأمر مسلم بن عقيل رضى‏الله‏عنه

حدّثني زكرياء بن يحيى الضرير، قال: حدّثنا أحمد بن جناب المصيصي ـ ويكنّى أبا الوليد ـ قال: حدّثنا خالد بن يزيد بن أسد بن عبداللّه‏ القسري، قال: حدّثنا عمّار الدهني، قال: قلت لأبي جعفر: حدّثني بمقتل الحسين حتّى كأنّي حضرته، قال: مات معاوية والوليد بن عتبة بن أبي سفيان على المدينة، فأرسل إلى الحسين بن عليّ ليأخذ بيعته، فقال له: أخّرني وارفق، فأخّره، فخرج إلى مكّة، فأتاه أهل الكوفة ورسلهم: إنّا قد حبسنا أنفسنا عليك، ولسنا نحضر الجمعة مع الوالي، فاقدم علينا، وكان النعمان بن بشير الأنصاري على الكوفة.

قال: فبعث الحسين إلى مسلم بن عقيل بن أبي طالب ابن عمّه، فقال له: سر إلى الكوفة فانظر ما كتبوا به إليَّ، فإن كان حقّاً خرجنا إليهم.

فخرج مسلم حتّى أتى المدينة، فأخذ منها دليلين، فمرّا به في البريّة، فأصابهم عطش، فمات أحد الدليلين، وكتب مسلم إلى الحسين يستعفيه، فكتب إليه الحسين: أن امض إلى الكوفة.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38682
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به