313
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

عبد اللّه‏ بن عقيل بن ابى طالب نيز كشته شد. مادرش كنيز بود. عمر بن صبيح صيداوى، تيرى بزد و او را بكشت.

مسلم بن عقيل نيز در كوفه كشته شد. مادرش كنيز بود.

عبد اللّه‏ بن مسلم بن عقيل نيز كشته شد. مادرش رقيه دختر على بن ابى طالب بود و مادر بزرگش كنيز بود. عمرو بن صبيح صدايى و به قول ديگر، اسيد بن مالك حضرمى، او را كشت.

محمّد بن ابى سعيد بن عقيل نيز كشته شد. مادرش كنيز بود. لقيط بن ياسر جهنى، او را كشت.

حسن بن حسن بن على، صغير بود. مادرش خوله دختر منظور بن زبان فزارى بود.

عمرو بن حسن بن على نيز صغير بود كه كشته نشد. مادرش كنيز بود.

از جمله غلامان، سليمان، غلام حسين كشته شد. سليمان بن عوف حضرمى، او را كشت. منجح غلام حسين نيز كشته شد.

عبد اللّه‏ بن بقطر، همشير حسين نيز كشته شد.

عبد الرحمان بن جندب ازدى گويد: پس از كشته شدن حسين، عبيد اللّه‏ بن زياد، بزرگان كوفه را زير نظر گرفت و عبيد اللّه‏ بن حر را نيافت.

عبيد اللّه‏ بن حر، پس از چند روز پيش وى آمد كه از او پرسيد: «اى ابن حر! كجا بودى؟». گفت: «بيمار بودم». گفت: «بيمار عقل يا بيمار تن؟». گفت: «عقلم بيمار نبود؛ تنم را نيز خداوند عافيت بخشيد». ابن زياد گفت: «دروغ مى‏گويى. با دشمن ما بودى». گفت: «اگر با دشمن تو بودم، مرا ديده بودند كه حضور من نهان نمى‏ماند». گويد: ابن زياد، لحظه‏اى از او غافل ماند و ابن حر برون شد و بر اسب خويش نشست.

ابن زياد گفت: «ابن حر كجاست؟». گفتند: «هم‏اكنون برون شد». گفت: «بياريدش». گويد: نگهبانان بيامدند و بدو گفتند: «پيش امير بيا؛ امّا ابن حر، اسب خويش را تاخت و گفت: «به او بگوييد كه هرگز به دلخواه پيش او نخواهم آمد». آن گاه برفت و در خانه احمر بن زياد طايى، جاى گرفت و ياران وى در آن جا به دورش فراهم آمدند. پس از آن به كربلا رفت و قتلگاه قوم را بديد و برايشان آمرزش خواست. آن گاه برفت و در مداين جا گرفت و در اين باره چنين سرود:


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
312

وقتل عبداللّه‏ بن عقيل بن أبي طالب ـ واُمّه اُمّ ولد ـ رماه عمرو بن صبيح الصدائي فقتله.

وقتل مسلم بن عقيل بن أبي طالب، واُمّه اُمّ ولد، ولد بالكوفة.

وقتل عبداللّه‏ بن مسلم بن عقيل بن أبي طالب ـ واُمّه رقيّة ابنة علي بن أبي طالب واُمّها اُمّ ولد ـ قتله عمرو بن صبيح الصدائي، وقيل: قتله اُسيد بن مالك الحضرمي.

و قتل محمّد بن أبي سعيد بن عقيل ـ واُمّه اُمّ ولد ـ قتله لقيط بن ياسر الجهني.

واستصغر الحسن بن الحسن بن عليّ، واُمّه خولة ابنة منظور بن زبان بن سيار الفزاري.

واستصغر عمر بن الحسن بن عليّ، فترك فلم يقتل، واُمّه اُمّ ولد.

وقتل من الموالي سليمان مولى الحسين بن عليّ، قتله سليمان بن عوف الحضرمي، وقتل منجح مولى الحسين بن عليّ، وقتل عبداللّه‏ بن بقطر رضيع الحسين بن عليّ.

قال أبو مخنف: حدّثني عبد الرحمن بن جندب الأزدي، أن عبيد اللّه‏ بن زياد بعد قتل الحسين تفقّد أشراف أهل الكوفة، فلم يرَ عبيد اللّه‏ بن الحرّ، ثمّ جاءه بعد أيّام حتّى دخل عليه، فقال: أين كنت يا بن الحرّ؟ قال: كنت مريضاً، قال: مريض القلب، أو مريض البدن؟ قال: أمّا قلبي فلم يمرض، وأمّا بدني فقد مَنَّ اللّه‏ عليَّ بالعافية، فقال له ابن زياد: كذبت، ولكنّك كنت مع عدوّنا، قال: لو كنت مع عدوّك لرئي مكاني، وما كان مثل مكاني يخفى، قال: وغفل عنه ابن زياد غفلة، فخرج ابن ۵ / ۴۷۰

الحرّ فقعد على فرسه، فقال ابن زياد: أين ابن الحرّ؟ قالوا: خرج الساعة، قال: عليَّ به، فاُحضرت الشرط فقالوا له: أجب الأمير، فدفع فرسه ثمّ قال: ابلغوه أنّي لا آتيه واللّه‏ طائعاً أبداً، ثمّ خرج حتّى أتى منزل أحمر بن زياد الطائي، فاجتمع إليه في منزله أصحابه، ثمّ خرج حتّى أتى كربلاء فنظر إلى مصارع القوم، فاستغفر لهم هو وأصحابه، ثمّ مضى حتّى نزل المدائن، وقال في ذلك:

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39324
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به