301
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

آن گاه گفت: «مى‏دانيد اين حادثه به چه سبب بر او رفت؟ مى‏گفت: پدرم على، بهتر از پدر اوست و مادرم فاطمه، بهتر از مادر اوست و جدّم پيمبر خدا، بهتر از جدّ اوست و من بهتر از اويم و براى اين كار از او شايسته‏تر. امّا اين كه گفت: پدرش از پدر من بهتر است، پدرم با پدرش حجّت گويى كرد و مردم دانند كه حكم به سود كدامشان داده شد. امّا اين كه گفت مادرم بهتر از مادر اوست، به دينم قسم كه فاطمه، دختر پيمبر، از مادر من بهتر است. امّا اين كه گفت: جدّش بهتر از جد من است، به نيست كه به خدا و روز جزا ايمان داشته باشد و كسى از ما را برابر و همانند پيمبر خدا گيرد. ولى آنچه ديد به سبب دانش وى بود كه اين آيه را نخوانده بود:

«بگو، اى خداى صاحب مُلك! ملك به هر كه خواهى مى‏دهى، و مُلك از هر كه خواهى مى‏ستانى. هر كه را خواهى عزيز مى‏كنى و هر كه را خواهى ذليل مى‏كنى. همه خوبى‏ها به دست توست كه تو بر همه چيز، توانايى%«$.

گويد: آن گاه زنان حسين را پيش يزيد بردند و زنان خاندان يزيد و دختران و كسان معاويه، فغان برآوردند و ولوله كردند و چون به نزد يزيد رسيدند، فاطمه دختر حسين كه بزرگ‏تر از سكينه بود گفت: «اى يزيد! دختران پيمبر اسيران اند؟». گويد: يزيد گفت: «برادرزاده‏ام! به خدا به اين راضى نبودم». فاطمه گفت: «به خدا براى ما يك حلقه نگذاشتند». يزيد گفت: «برادرزاده‏ام! آنچه به تو مى‏دهم، بيشتر از آن است كه از تو گرفته‏اند». گويد: آن گاه آنها را به خانه يزيد بن معاويه بردند و همه زنان خاندان يزيد، پيش آنها آمدند و عزا به پا كردند.

گويد: يزيد كس پيش هر يك از زنان فرستاد كه از تو چه گرفته‏اند و هر يك از آنها هر چه گفت، به هر مقدار بود دو برابر آن را بداد.

گويد: سكينه مى‏گفت: «هيچ كس را كه منكر خدا باشد، از يزيد بن معاويه بهتر نديدم». گويد: آن گاه اسيران را پيش يزيد آوردند. على بن حسين نيز با آنها بود. يزيد گفت: «على! بگو ببينم».

على بن حسين اين آيات را بخواند: «هيچ مصيبتى به زمين با نفوس شما نرسد مگر پيش از آن كه خلقش كنيم در نامه‏اى بوده كه اين براى خدا آسان است. تا براى آنچه از دستتان رفته غم مخوريد و از آنچه به دستتان آمده غره مشويد كه خدا خودپسندان فخرفروش را دوست ندارد».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
300

ثمّ قال: أ تدرون من أين اُتي هذا؟ قال: أبي عليٌّ خيرٌ من أبيه، واُمّي فاطمة خير ۵ / ۴۶۴

من اُمّه، وجدّي رسول اللّه‏ خير من جدّه، وأنا خير منه وأحقّ بهذا الأمر منه؛ فأمّا قوله: أبوه خير من أبي، فقد حاجّ أبي أباه، وعلم الناس أيّهما حكم له، وأمّا قوله: اُمّي خير من اُمّه، فلعمري فاطمة ابنه رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خير من اُمّي، وأمّا قوله: جدّي خير من جدّه، فلعمري ما أحد يؤمن باللّه‏ واليوم الآخر يرى لرسول اللّه‏ فينا عِدلاً ولا ندّاً، ولكنّه إنّما اُتي من قبل فقهه، ولم يقرا: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»۱.

ثمّ اُدخل نساء الحسين على يزيد، فصاح نساء آل يزيد وبنات معاوية وأهله وولولن. ثمّ إنّهنّ اُدخلن على يزيد، فقالت فاطمة بنت الحسين ـ وكانت أكبر من سكينة: أبنات رسول اللّه‏ سبايا يا يزيد؟!

فقال يزيد: يا ابنة أخي، أنا لهذا كنت أكره.

قالت: واللّه‏، ما ترك لنا خرص، قال: يا ابنة أخي ما آت إليك أعظم ممّا اُخذ منك.

ثمّ اُخرجن فاُدخلن دار يزيد بن معاوية، فلم تبقَ امرأة من آل يزيد إلاّ أتتهنّ، وأقمن الماتم، و أرسل يزيد إلى كلّ امرأة: ما ذا اُخذ لك؟ وليس منهنّ امرأة تدعي شيئاً بالغاً ما بلغ إلاّ قد أضعفه لها، فكانت سكينة تقول: ما رأيت رجلاً كافراً باللّه‏ خيراً من يزيد بن معاوية! ثمّ اُدخل الاُسارى إليه وفيهم عليّ بن الحسين، فقال له يزيد:

اِيه يا عليّ! فقال عليّ: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فِى أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِى كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِّكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا ءَاتَاكُمْ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»۲ فقال يزيد: «وَ مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ»۳، ثمّ جهّزه وأعطاه مالاً، وسرّحه إلى المدينة.

1.. آل عمران: ۲۶ .

2.. الحديد: ۲۲ ـ ۲۳ .

3.. الشورى: ۳۰ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39853
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به