275
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

زينب بدو گفت: «اى عمر پسر سعد! ابو عبد اللّه‏ را مى‏كشند و تو نگاه مى‏كنى!». گويد: گويى اشك‏هاى عمر را مى‏بينم كه بر دو گونه و ريشش روان بود. گويد: و روى از زينب بگردانيد.

حميد بن مسلم گويد: حسين، جبّه خزى به تن داشت و عمامه به سر، و با وسمه، خضاب كرده بود.

گويد: پيش از آن كه كشته شود، شنيدمش كه مى‏گفت ـ در آن حال، پياده مى‏جنگيد چون يكّه‏سوارى دلير، از تير احتراز مى‏كرد، جاى حمله را مى‏جست، به سواران حمله مى‏برد ـ: «براى كشتن من شتاب داريد، به خدا پس از من از بندگان خدا كس را نخواهيد كشت كه خداى از كشتن وى بيش از كشتن من بر شما خشم آرد! به خدا اميدوارم خدا وهن شما را مايه حرمت من كند و به ترتيبى كه ندانيد، انتقام مرا از شما بگيرد! به خدا اگر مرا بكشيد، خدايتان به جان هم اندازد و خون‏هايتان را بريزد! و به اين بس نكند و عذاب دردناكتان را دو برابر كند».

گويد: مدّتى دراز از روز ببود كه اگر كسان مى‏خواستند بكشندش، كشته بودند؛ امّا هر كس به ديگرى وامى‏گذاشت و هر گروهى مى‏خواست گروه ديگر مرتكب كشتن او شده باشد.

گويد: آن گاه شمر، ميان كسان بانگ زد كه: «واى شما! منتظر چيستيد؟ مادرهايتان عزادارتان شود! بكشيدش». گويد: پس، از هر سو به او حمله بردند، ضربتى به كف دست چپ او زدند. اين ضربت را زرعة بن شريك تميمى زد. ضربتى نيز به شانه‏اش زدند. سپس برفتند و او سنگين شده بود و در كار افتادن بود.

گويد: در اين حال، سنان بن انس نخعى حمله بُرد و نيزه در او فرو بُرد كه بيفتاد. سپس به خولى بن يزيد اصبحى گفت: «سرش را جدا كن». مى‏خواست بكند؛ امّا ضعف آورد و بلرزيد و سنان بن انس بدو گفت: «خدا بازوهايت را بشكند و دستانت را جدا كند!». پس فرود آمد و سرش را ببُريد و جدا كرد و به خولى بن يزيد داد، در حالى كه پيش از آن، ضربت‏هاى شمشير مكرّر خورده بود.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
274

قال: فكأنّي أنظر إلى دموع عمر وهي تسيل على خدّيه ولحيته، قال: وصرف بوجهه عنها.

قال أبو مخنف: حدّثني الصقعب بن زهير، عن حميد بن مسلم، قال: كانت عليه جبّة من خزّ، وكان معتمّاً، وكان مخضوباً بالوسمة، قال: وسمعته يقول قبل أن يُقتل، وهو يقاتل على رجليه قتال الفارس الشجاع يتّقي الرمية، ويفترص۱ العورة، ويشدّ على الخيل، وهو يقول: أعلى قتلي تَحاثّون؟! أما واللّه‏، لا تقتلون بعدي عبداً من عباد اللّه‏ِ اللّه‏ُ أسخط عليكم لقتله منّي، وأيم اللّه‏، إنّي لأرجو أن يكرمني اللّه‏ بهوانكم، ثمّ ينتقم لي منكم من حيث لا تشعرون، أما واللّه‏، أن لو قد قتلتموني لقد ألقى اللّه‏ بأسكم بينكم، وسفك دماءكم، ثمّ لا يرضى لكم حتّى يضاعف لكم العذاب الأليم.

قال: ولقد مكث طويلاً من النهار ولو شاء الناس أن يقتلوه لفعلوا، ولكنّهم كان يتّقى بعضهم ببعض، ويحبّ هؤاء أن يكفيهم هؤاء.

۵ / ۴۵۳

قال: فنادى شمر في الناس: ويحكم! ماذا تنظرون بالرجل؟! اقتلوه ثكلتكم اُمّهاتكم!

قال: فحمل عليه من كلّ جانب، فضربت كفّه اليسرى ضربة، ضربها زرعة بن شريك التميمي، وضرب على عاتقه، ثمّ انصرفوا وهو ينوء ويكبو.

قال: وحمل عليه في تلك الحال سنان بن أنس بن عمرو النخعي، فطعنه بالرمح فوقع.

1.. افترص العورة : انتهزها لسان العرب : ج ۷ ص ۶۵ «فرص» .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 40707
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به