271
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: پس شمر از پيش وى برفت و گفت: «به خدا اگر بتوانم زيانت بزنم، مى‏زنم!». گويد: آن گاه شمر بن ذى الجوشن با پيادگان نزديك حسين آمد و حسين بدانها حمله بُرد كه عقب نشستند و عاقبت، او را در ميان گرفتند. پسرى از كسان حسين سوى وى مى‏آمد، خواهرش زينب، دختر على، او را بگرفت كه نگاهش بدارد. حسين نيز گفت: «نگاهش بدار»؛ امّا پسر نپذيرفت و دوان سوى حسين آمد و پهلوى وى بِايستاد.

گويد: بحر بن كعب از بنى تيم اللّه‏، شمشير بر حسين فرود آورد، پسر گفت: «اى پسر زن خبيث! عموى مرا مى‏كشى؟». بحر، او را با شمشير بزد. پسر، دست را حايل شمشير كرد كه قطع شد و تنها به پوست بند بود.

گويد: پسر بانگ برآورد: «اى مادر جان!». حسين او را گرفت و به سينه چسبانيد و گفت: «برادرزاده‏ام ! بر اين حادثه كه بر تو رخ داد، صبورى كن و آن را ذخيره خير كن كه خدا تو را پيش پدران شايسته‏ات مى‏برد ؛ پيش پيمبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و على بن ابى طالب و حمزه و جعفر و حسن بن على كه خدا همه‏شان را صلوات گويد».

حميد بن مسلم گويد: آن روز شنيدم كه حسين مى‏گفت: «خدايا! قطره‏هاى آسمان را از آنها بدار و از بركات زمين محرومشان كن. اگر تا مدّتى بهره‏مندشان مى‏كنى، آنها را به گروه‏ها پراكنده كن كه دسته‏هاى جدا باشند و هرگز ولايتداران از آنها خشنود نباشند كه ما را دعوت كردند تا ياريمان كنند؛ امّا به ما تاختند و خونمان را بريختند». گويد: آن گاه با پيادگان چندان بجنگيد كه عقب رفتند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
270

قال: وأقدم عليه بالرجّالة، منهم أبو الجنوب ـ واسمه عبد الرحمن الجعفي ـ والقشعم بن عمرو بن يزيد الجعفي، وصالح بن وهب اليزني، وسنان بن أنس النخعي، وخوليّ بن يزيد الأصبحي، فجعل شمر بن ذي الجوشن يحرّضهم، فمرّ بأبي الجنوب وهو شاكٍ في السلاح فقال له: أقدم عليه، قال: وما يمنعك أن تقدم عليه أنت؟ فقال له شمر: إليَّ تقول ذا؟ قال: وأنت لِي تقول ذا؟ فاستبّا، فقال له أبو الجنوب ـ وكان شجاعاً: واللّه‏، لهممت أن أخضخض السنان في عينك.

قال: فانصرف عنه شمر وقال: واللّه‏، لئن قدرت على أن أضرّك لأضرّنّك.

قال: ثمّ إنّ شمر بن ذي الجوشن أقبل في الرجّالة نحو الحسين، فأخذ الحسين يشدّ عليهم فينكشفون عنه.

ثمّ إنّهم أحاطوا به إحاطة، وأقبل إلى الحسين غلامٌ من أهله، فأخذته اُخته ۵ / ۴۵۱

زينب ابنة عليّ لتحبسه، فقال لها الحسين: احبسيه، فأبى الغلام، وجاء يشتدّ إلى الحسين، فقام إلى جنبه، قال: وقد أهوى بحر بن كعب بن عبيد اللّه‏ ـ من بني تيم اللّه‏ بن ثعلبه بن عكابة ـ إلي الحسين بالسيف، فقال الغلام:

يا بن الخبيثة، أ تقتل عمي؟! فضربه بالسيف، فاتّقاه الغلام بيده فأطنّها إلاّ الجلدة، فإذا يده معلّقة، فنادى الغلام: يا اُمّتاه! فأخذه الحسين فضمّه إلى صدره، وقال: يا بن أخي، اصبر على ما نزل بك، واحتسب في ذلك الخير، فإنّ اللّه‏ يلحقك بآبائك الصالحين، برسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وعليّ بن أبي طالب وحمزة وجعفر والحسن بن عليّ صلى اللّه‏ عليهم أجمعين.

قال أبو مخنف: حدّثني سليمان بن أبي راشد، عن حميد بن مسلم، قال: سمعت الحسين يومئذ وهو يقول: اللّهمّ أمسك عنهم قطر السماء، وامنعهم بركات الأرض، اللّهمّ فإن متّعتهم إلى حين ففرّقهم فرقاً، واجعلهم طرائقَ قدداً، ولا ترض عنهم الولاة أبداً، فإنّهم دعونا لينصرونا، فعدوا علينا فقتلونا.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45731
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به