27
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

شرحبيل بن ابى عون گويد: عمرو بن زبير، هر كه را دل با عبد اللّه‏ بن زبير داشت، بزد، از جمله: منذر بن زبير و پسرش محمّد، و عبد الرحمان بن اسود و عثمان بن عبد اللّه‏ بن حكيم بن حزام و حبيب بن عبد اللّه‏ بن زبير و محمّد بن عمار بن ياسر كه به آنها از چهل تا پنجاه و شصت [ضربه شلاّق] زد.

گويد: عبد الرحمان بن عثمان و عبد الرحمان بن عمرو بن سهل و چند كس ديگر، از دست او به مكّه گريختند. عمرو بن سعيد به عمرو بن زبير گفت: «مردى را كه به مقابله برادرت فرستيم، كيست؟». گفت: «هيچ كس را نخواهى فرستاد كه در مخالفت وى سخت‏تر از من باشد».

گويد: از مردم مقرّرى بگير. ده‏ها كس را روانه كرد. از غلامان اهل مدينه، بسيار كس روان شدند. انيس بن عمرو اسلمى با هفت‏صد كس با عمرو بن زبير روان شد كه او را بر مقدمه [لشكر] خويش فرستاد كه در جرف اردو زد.

گويد: مروان بن حكم، پيش عمرو بن سعيد آمد و گفت: «كس به جنگ مكّه نفرست و از خدا بترس و حرمت خانه را مشكن. عبد اللّه‏ بن زبير را نديده بگيريد كه كهن‏سال شده و شصت و چند سال دارد و مردى است سخت‏سر. به خدا اگر نكشيدش به زودى خواهد مرد!». عمرو بن زبير گفت: «به خدا بر خلاف كسانى كه خوش ندارند، با وى جنگ مى‏كنيم و در دل كعبه به او حمله مى‏بريم!». مروان گفت: «به خدا من اين كار را خوش ندارم!».

گويد: انيس بن عمرو اسلمى تا ذى طوى برفت. عمرو بن زبير نيز تا ابطح رفت و كس پيش برادر خويش فرستاد كه: «قسم خليفه را راست كن و غُلى از نقره به گردن خود نه كه ديده نشود تا مردم به جان همديگر نيفتند. از خداى بترس كه در شهر حرام به سر مى‏برى!»

عبد اللّه‏ بن زبير جواب داد كه: «وعده‏گاه در مسجد الحرام».

گويد: آن گاه عبد اللّه‏ بن زبير، عبد اللّه‏ بن صفوان جمحى را ـ كه جمعى از مردم مقيم اطراف مكّه بدو پيوسته بودند ـ سوى ذى طوى به مقابله انيس بن عمرو فرستاد كه با وى بجنگيدند و انيس به سختى هزيمت شد. ياران عمرو بن زبير نيز پراكنده شدند و او به خانه علقمه رفت و عبيدة بن زبير بيامد و او را پناهى كرد. آن گاه سوى عبد اللّه‏ بن زبير رفت و گفت: «او را پناهى كرده‏ام». گفت: «بر ضدّ حقوق مردم پناه مى‏دهى، اين روا نيست». محمّد بن عمرو گويد: اين حديث را با محمّد بن عبيد بن عمرو بگفتم كه گفت: «يزيد بن معاويه به عمرو بن سعيد نوشته بود كه: عمرو بن زبير را سالار سپاهى كن و سوى عبد اللّه‏ بن زبير فرست و انيس بن عمرو را نيز با وى بفرست».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
26

قال محمّد بن عمر: حدّثني شرحبيل بن أبي عون، عن أبيه، قال: نظر إلى كلّ من كان يهوى هوى ابن الزبير فضربه، وكان ممّن ضرب المنذر بن الزبير، وابنه محمّد بن المنذر، وعبد الرحمن بن الأسود بن عبد يغوث، وعثمان بن عبداللّه‏ بن حكيم بن حزام، وخبيب بن عبداللّه‏ بن الزبير، ومحمّد بن عمّار بن ياسر، فضربهم الأربعين إلى الخمسين إلى الستّين، وفرّ منه عبد الرحمن بن عثمان، وعبد الرحمن بن عمرو بن سهل في اُناس إلى مكّة، فقال عمرو بن سعيد لعمرو بن الزبير: مَن رجل نوجّه إلى أخيك؟

قال: لا توجّه إليه رجلاً أبداً أنكأ له منّي! فأخرج لأهل الديوان عشرات، وخرج من موالي أهل المدينة ناس كثير، وتوجّه معه أنيس بن عمرو الأسلمي في سبعمئة، فوجّهه في مقدّمته، فعسكر بالجرف، فجاء مروان بن الحكم إلى عمرو بن سعيد فقال: لا تغز مكّة، واتّق اللّه‏، ولا تحلّ حرمه البيت، وخلّوا ابن الزبير فقد كبر، هذا له بضع وستّون سنة، وهو رجل لجوج، واللّه‏، لئن لم تقتلوه ليموتنّ، فقال عمرو بن الزبير: واللّه‏، لنقاتلنّه ولنغزونّه في جوف الكعبة على رغم أنف من رغم.

فقال مروان: واللّه‏، إنّ ذلك ليسوءني، فسار أنيس بن عمرو الأسلمي حتّى نزل بذي طوى، وسار عمرو بن الزبير حتّى نزل بالأبطح، فأرسل عمرو بن الزبير إلى أخيه: برّ يمين الخليفة، واجعل في عنقك جامعة من فضّة لا تُرى، لا يضرب الناس بعضهم بعضاً، واتّق اللّه‏ فإنّك في بلد حرام.

۵ / ۳۴۵

قال ابن الزبير: موعدك المسجد، فأرسل ابن الزبير عبداللّه‏ بن صفوان الجمحي إلى أنيس بن عمرو من قبل ذي طوى، وكان قد ضوى إلى عبداللّه‏ بن صفوان قوم ممّن نزل حول مكّة، فقاتلوا أنيس بن عمرو، فَهُزِمَ أنيس بن عمرو أقبح هزيمة، وتفرّق عن عمرو جماعة أصحابه، فدخل دار علقمة، فأتاه عبيدة بن الزبير فأجاره، ثمّ جاء إلى عبداللّه‏ بن الزبير فقال: إنّي قد أجرته، فقال: أ تجير من حقوق الناس؟! هذا ما لا يصلح.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39078
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به