261
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: نخستين كس از فرزندان ابى طالب كه آن روز كشته شد، على اكبر پسر حسين بود كه مادرش ليلى دختر ابو مرّة بن عروه ثقفى بود. وى حمله را آغاز كرد و رجزى به اين مضمون مى‏خواند:

من على‏ام، پسر حسين بن على.

به پروردگار كعبه كه ما به پيمبر نزديك‏تريم!

به خدا پسر بى‏پدر در باره ما حكم نكند!.

گويد: اين كار را چند بار كرد. مرّة بن منقذ عبدى، او را بديد و گفت: «بزرگ‏ترين گناهان عرب به گردن من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند، و پدرش را عزادار نكنم».

گويد: بار ديگر على اكبر بيامد و با شمشير به كسان حمله مى‏برد. مرّة بن منقذ، راه بر او گرفت و ضربتى به او زد كه بيفتاد و كسان اطرافش را گرفتند و با شمشير، پاره پاره‏اش كردند.

حميد بن مسلم ازدى گويد: به گوش خودم شنيدم كه حسين مى‏گفت: «پسركم! خداى، قومى را كه تو را كشتند، بكشد. نسبت به خدا و شكستن حرمت پيمبر چه جسور بودند. از پس تو دنيا گو مباش».

گويد: گويى مى‏بينم زنى شتابان در آمد كه گفتى خورشيد طالع بود و فرياد مى‏زد: «اى برادركم! اى برادرزاده‏ام!». گويد: پرسش كردم گفتند: «اين زينب، دختر فاطمه، دختر پيمبر خداست». پس بيامد و بر پيكر وى افتاد. حسين بيامد و دست او را گرفت و سوى خيمه‏گاه برد. آن گاه حسين به طرف فرزند خويش رفت. غلامانش نيز بيامدند كه گفت: «برادرتان را برداريد». پس او را از محلّ كشته شدنش ببردند و رو به روى خيمه‏گاهى نهادند كه مقابل آن جنگ مى‏كردند.

گويد: پس از آن، عمرو بن صبيح صدائى، تيرى سوى عبد اللّه‏ بن مسلم بن عقيل انداخت و او دست خويش را بر پيشانى بُرد و برداشتن نتوانست. پس از آن، تير ديگرى بزد كه قلبش را بشكافت.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
260

قال: وكان أوّل قتيل من بني أبي طالب يومئذ عليّ الأكبر بن الحسين بن عليّ، واُمّه ليلى ابنة أبي مرّة بن عروة بن مسعود الثقفي، وذلك أنّه أخذ يشدّ على الناس وهو يقول:

أنا عليُّ بن حسين بن عليّ

نحنُ وربُّ البيت أولى بالنبيّ

تاللّه‏ِ لا يَحكُم فينا ابنُ الدَعي

قال: ففعل ذلك مراراً، فبصر به مرّة بن منقذ بن النعمان العبدي ثمّ الليثي، فقال: عليَّ آثام العرب إن مرّ بي يفعل مثل ما كان يفعل إن لم أثكله أباه، فمرّ يشدّ على الناس بسيفه، فاعترضه مرّة بن منقذ، فطعنه فُصرع، واحتَوَله الناس فقطّعوه بأسيافهم.

قال أبو مخنف: حدّثني سليمان بن أبي راشد، عن حميد بن مسلم الأزدي، قال: سماع اُذني يومئذ من الحسين يقول: قتل اللّه‏ قوماً قتلوك يا بنيّ! ما أجرأهم على الرحمن، وعلى انتهاك حرمة الرسول! على الدنيا بعدك العفاء.

قال: وكأنّي أنظر إلى امرأة خرجت مسرعة كأنّها الشمس الطالعة تنادي: يا اُخيّاه! ويا بن اُخياّه! قال: فسألت عليها، فقيل: هذه زينب ابنة فاطمة ابنة رسول ۵ / ۴۴۷

اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، فجاءت حتّى أكبّت عليه، فجاءها الحسين فأخذ بيدها فردّها إلى الفسطاط، وأقبل الحسين إلى ابنه، وأقبل فتيانه إليه، فقال: احملوا أخاكم، فحملوه من مصرعه حتّى وضعوه بين يدي الفسطاط الذي كانوا يقاتلون أمامه.

قال: ثمّ إنّ عمرو بن صبيح الصدائي رمى عبداللّه‏ بن مسلم بن عقيل بسهم فوضع كفّه على جبهته، فأخذ لا يستطيع أن يحرّك كفّيه، ثمّ انتحى له بسهم آخر ففلق قلبه، فاعتَوَرَهم الناس من كلّ جانب، فحمل عبداللّه‏ بن قطبة الطائي ثمّ النبهاني على عون بن عبداللّه‏ بن جعفر بن أبي طالب فقتله، وحمل عامر بن نهشل التيمي على محمّد بن عبداللّه‏ بن جعفر بن أبي طالب فقتله، قال: وشدّ عثمان بن خالد بن أسير الجهني، وبشر بن سوط الهمداني ثمّ القابضي على عبد الرحمن بن عقيل بن أبي طالب فقتلاه، ورمى عبداللّه‏ بن عزرة الخثعمي جعفر بن عقيل بن أبي طالب فقتله.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39860
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به