245
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: جماعت به آنها حمله بردند و بر ايشان فزونى گرفتند، و پيوسته از ياران حسين كشته مى‏شد و چون يك كس يا دو كس از آنها كشته مى‏شد، نمودار بود؛ امّا آن گروه بسيار بودند و هر چه از آنها كشته مى‏شد، نمود نمى‏كرد.

گويد: و چون ابو ثمامه عمرو بن عبد اللّه‏ صايدى، اين را بديد، به حسين گفت: «اى ابو عبد اللّه‏! جانم به فدايت! مى‏بينم كه اين گروه به تو نزديك شده‏اند. نه، به خدا كشته نمى‏شوى تا پيش روى تو كشته شوم إن شاء اللّه‏! امّا دوست دارم وقتى به پيشگاه پروردگار مى‏روم، اين نماز را كه وقت آن رسيده، به جا آورده باشم». گويد: حسين سر برداشت و گفت: «نماز را به يادآوردى. خدايت جزو نمازكنان و ذكرگويان بدارد! بله، اينك وقت نماز است». آن گاه گفت: «از آنها بخواه دست از ما بدارند تا نماز كنيم».

حصين بن تميم گفت: «نمازتان قبول نمى‏شود». حبيب بن مظاهر گفت: «قبول نمى‏شود؟ مى‏گويى نماز از خاندان پيمبر خدا قبول نمى‏شود؛ امّا از تو قبول مى‏شود، اى خر!».

گويد: حصين بن تميم حمله آورد و حبيب بن مظاهر به مقابله وى رفت و چهره اسب وى را با شمشير بزد كه روى پا بلند شد و سوار از آن بيفتاد و يارانش او را ببردند و نجات دادند.

گويد: حبيب شعرى مى‏خواند به اين مضمون:

«قسم ياد مى‏كنم كه اگر به شمار شما بوديم يا نصف شما بوديم،

گروه گروه، فرارى مى‏شديد

اى كسانى كه به نَسَب و ريشه، از همه مردم بدتريد!.

گويد: و همو آن روز شعرى مى‏خواند به اين مضمون:

«من حبيبم و پدرم مظاهر است؛

يكه‏سوار عرصه نبرد و جنگ فروزان.

شمار شما بيشتر است،

امّا ما وفادارتريم و صبورتر، با حجّت برتر و حقّ آشكارتر.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
244

القين في رجال من أصحابه عشرة، فشدّ على شمر بن ذي الجوشن وأصحابه، فكشفهم عن البيوت حتّى ارتفعوا عنها، فصرعوا أبا عزة الضبابي فقتلوه، فكان من أصحاب شمر، وتعطّف الناس عليهم فكثروهم، فلا يزال الرجل من أصحاب الحسين قد قتل، فإذا قتل منهم الرجل والرجلان تبيّن فيهم، واُولئك كثير لا يتبيّن فيهم ما يقتل منهم.

قال: فلمّا رأى ذلك أبو ثمامة عمرو بن عبداللّه‏ الصائدي، قال للحسين: يا أبا عبداللّه‏، نفسي لك الفداء! إنّي أرى هؤاء قد اقتربوا منك، ولا واللّه‏، لا تقتل حتّى اُقتل دونك إن شاء اللّه‏، واُحبّ أن ألقى ربّي وقد صلّيت هذه الصلاة التي دنا وقتها.

قال: فرفع الحسين رأسه، ثمّ قال: ذكرت الصلاة، جعلك اللّه‏ من المصلّين الذاكرين! نعم، هذا أوّل وقتها، ثمّ قال: سلوهم أن يكفّوا عنّا حتّى نصلّي، فقال لهم الحصين بن تميم: إنّها لا تقبل، فقال له حبيب بن مظاهر: لا تقبل زعمت! الصلاة من آل رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لا تقبل وتقبل منك يا حمار؟!

قال: فحمل عليهم حصين بن تميم، وخرج إليه حبيب بن مظاهر، فضرب وجه فرسه بالسيف، فشبَّ ووقع عنه، وحمله أصحابه فاستنقذوه، وأخذ حبيب يقول:

اُقسِمُ لو كُنّا لكم أعدادا

أو شَطرَكم ولَّيتم أكتادا

يا شرّ قوم حسباً وآدا

قال: وجعل يقول يومئذ:

أنا حبيبٌ وأبي مُظاهِرُ

فارِسُ هيجاءَ وحرب تُسعَرُ

أنتم أعَدّ عُدّه وأكثرُ

و نَحن أوفى مِنكُم وأُصبَرُ

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46012
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به