241
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: عمر بن سعد، حصين بن تميم را پيش خواند و سوارانى را كه اسبانشان زره داشت، با پانصد تيرانداز با وى فرستاد كه بيامدند و چون نزديك حسين و ياران وى رسيدند، تيربارانشان كردند و چيزى نگذشت كه اسبانشان را پى كردند و همگى پياده ماندند. ايّوب بن مشرح خيوانى مى‏گفت: «به خدا من اسب حر را كشتم! تيرى به شكمش زدم. اسب بلرزيد و به خود پيچيد و بيفتاد. حر از آن پايين جست، گويى شيرى بود و شمشير به دست داشت. در حالى كه چنين رجز مى‏خواند:

اگر اسبم را پى مى‏كنيد، من فرزندى آزاده‏ام،

دليرتر از شير ژيان.

به خدا هيچ كس را نديدم كه بهتر از او ضربت قاطع بزند!». گويد: پيران قبيله بدو گفتند: «تو او را كشتى؟». گفت: «نه به خدا من نكشتمش! ديگرى او را كشت. دلم نمى‏خواهد كه او را كشته بودم». ابو الوداك بدو گفت: «براى چه؟». گفت: «وى چنان‏كه گويند از پارسايان بود. به خدا اگر اين گناه بوده، اين كه با گناهِ زخم زدن و حضور در نبرد به پيشگاه خدا رَوَم، بهتر از اين است كه با گناهِ كشتن يكى از آنها رفته باشم».

ابو الوداك بدو گفت: «چنان مى‏بينم كه با گناهِ كشتن همكيشان، به پيشگاه خدا مى‏روى. وقتى تو به اين تير زده‏اى و اسب آن يكى را از پاى انداخته‏اى و ديگرى را به تير زده‏اى، در نبردگاه حضور داشته‏اى، به آنها حمله كرده‏اى، ياران خويش را ترغيب كرده‏اى، دشمن آنها را افزوده‏اى، به تو حمله كرده‏اند و نخواسته‏اى فرار كنى. يكى ديگر از ياران تو نيز چنين كرده و ديگرى و ديگرى، چنين بوده، و ياران وى كشته مى‏شده‏اند، همگى‏تان در خونشان شريكيد». گفت: «اى ابو الوداك! تو ما را از رحمت خداى نوميد مى‏كنى، اگر به روز رستاخيز، كار حساب ما با تو بود، خدايت نبخشد اگر ما را ببخشى!». گفت: «همين است كه با تو گفتم».

گويد: تا نيم‏روز، سخت‏ترين جنگى را كه خدا آفريده بود با آنها كردند و چنان بود كه نمى‏توانستند جز از يك سوى به آنها حمله كنند كه خيمه‏ها فراهم بود و راست و چپ به هم پيوسته بود.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
240

قال أبو مخنف: حدّثني نمير بن وعلة أنّ أيّوب بن مشرح الخيواني كان يقول: أنا واللّه‏ عقرت بالحرّ بن يزيد فرسه، حشأتُه سهماً، فما لبث أن أرعد الفرس واضطرب وكبا، فوثَب عنه الحرّ كأنّه ليث والسيف في يده وهو يقول:

إن تَعقِروا بي فأنا ابنُ الحُرِّ

أَشجَعُ مِن ذي لِبَدٍ هَزبرِ

قال: فما رأيت أحداً قطّ يفري فريَهُ، قال: فقال له أشياخ من الحيّ: أنت قتلته؟ قال: لا واللّه‏، ما أنا قتلته، ولكن قتله غيري، وما اُحبّ أنّي قتلته، فقال له أبو الوداك: ولِمَ؟ قال: إنّه كان زعموا من الصالحين، فو اللّه‏، لئن كان ذلك إثماً لأن ألقى اللّه‏ بإثم الجراحة والموقف أحبّ إليَّ من أن ألقاه بإثم قتلِ أحدٍ منهم، فقال له أبو الوداك: ما أراك إلاّ ستلقى اللّه‏ بإثم قتلهم أجمعين، أ رايتَ لو أنّك رميتَ ذا فعقرت ذا، ورميت آخر، ووقفت موقفاً، وكررت عليهم، وحرّضت أصحابك، وكثرت أصحابك، وحمل عليك فكرهت أن تفرّ، وفعل آخر من أصحابك كفعلك، وآخر وآخر، كان هذا وأصحابه يقتلون؟ أنتم شركاء كلّكم في دمائهم.

فقال له: يا أبا الوداك، إنّك لتقنّطنا من رحمة اللّه‏، إن كنت وليّ حسابنا يوم القيامة فلا غفر اللّه‏ لكَ إن غفرتَ لنا! قال: هو ما أقول لك.

۵ / ۴۳۸

قال: وقاتلوهم حتّى انتصف النهار أشدّ قتال خلقه اللّه‏، وأخذوا لا يقدرون على أن يأتوهم إلاّ من وجه واحد؛ لاجتماع أبنيتهم وتقارب بعضها من بعض. قال: فلمّا رأى ذلك عمر بن سعد أرسل رجالاً يقوّضونها عن أيمانهم وعن شمائلهم ليحيطوا بهم.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46138
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به