237
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

عمر بن سعد گفت: «راست گفتى. رأى درست همين است». و كس سوى قوم فرستاد و تأكيد كرد كه هيچ كس از شما هماورد يكى از آنها نشود.

زبيدى گويد: عمرو بن حجّاج را شنيدم كه وقتى نزديك ياران حسين رسيده بود مى‏گفت: «اى مردم كوفه! به اطاعت و جماعت خويش پاى‏بند باشيد و در كشتن كسى كه از دين بگشته و خلاف، پيشوا كرده، ترديد مياريد». حسين بدو گفت: «اى عمرو پسر حجّاج! كسان را بر ضدّ من تحريك مى‏كنى؟ ما از دين بگشته‏ايم و شما استوار مانده‏ايد؟! به خدا اگر جانتان را بگيرند و بر اعمال خويش بميريد، خواهيد دانست كه كدام‏يك از ما از دين بگشته و كداممان درخور اين است كه به آتش بسوزد!».

گويد: پس از آن، عمرو بن حجّاج با پهلوى راست عمر بن سعد از جانب فرات سوى حسين حمله آورد و مدّتى جنگ كرد و نخستين كس از ياران حسين، مسلم بن عوسجه، از پاى درآمد.

گويد: آن گاه عمرو بن حجّاج و يارانش برفتند و غبار برفت و مسلم را ديدند كه به زمين افتاده بود. حسين سوى وى رفت. هنوز رمقى داشت و بدو گفت: «اى مسلم پسر عوسجه! پروردگارت رحمتت كند! «بعضى از ايشان تعهّد خويش را به سر برده و شهادت يافته و بعضى از ايشان منتظرند و به هيچ وجه تغييرى نيافته‏اند%«$. حبيب بن مظاهر نيز بدو نزديك شد و گفت: «اى مسلم! مرگ تو بر من گران است. تو را مژده بهشت است».

گويد: مسلم با صداى نارسا بدو گفت: «خدايت مژده خير دهاد!». حبيب بن مظاهر گفت: «اگر نبود كه مى‏دانم كه از پى تواَم و همين دم به تو مى‏رسم، دوست داشتم هر چه را مى‏خواهى به من وصيّت كنى تا به انجام دادن آن پردازم به سبب آن كه ديندار و خويشاوند هستى». گفت: «خدايت رحمت كند! وصيّت من همين است (و با دست به حسين اشاره كرد) كه پيش روىِ او بميرى». گفت: «به پروردگار كعبه چنين مى‏كنم!».

گويد: چيزى نگذشت كه در دست آنها بمرد و كنيزى كه داشت بانگ زد: «واى ابن عوسجه‏ام! واى سرورم!». گويد: ياران عمرو بن حجّاج همديگر را بانگ زدند كه: «مسلم بن عوسجه اسدى را كشته‏ايم». شبث به كسانى از ياران خويش كه اطراف وى بودند گفت: «مادرانتان عزادارتان شود! كسانتان را به دست خودتان مى‏كُشيد و خودتان را به خاطر ديگران ذليل مى‏كنيد! از اين كه كسى چون مسلم بن عوسجه كشته شده، خرسندى مى‏كنيد! قسم به آن كس كه به اسلام وى آمده‏ام، وى را با مسلمانان در بسيار جاهاى معتبر ديده‏ام! وى را در سلق آذربيجان ديدم كه پيش از آن كه سپاه مسلمانان برسند، شش كس از مشركان را بكشت. كسى همانند وى از شما كشته مى‏شود و خرسندى مى‏كنيد؟!». گويد: مسلم بن عوسجه به دست مسلم بن عبد اللّه‏ ضبابى و عبد الرحمان بن ابى خشكاره بجلى، كشته شده بود.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
236

فقال عمر بن سعد: صدقت، الرأي ما رأيت، وأرسل إلى الناس يعزم عليهم ألاّ يبارز رجل منكم رجلاً منهم.

قال أبو مخنف: حدّثني الحسين بن عقبة المرادي، قال: الزبيدي:

أنّه سمع عمرو بن الحجّاج حين دنا من أصحاب الحسين يقول: يا أهل الكوفة، الزموا طاعتكم وجماعتكم، ولا ترتابوا في قتل من مرق من الدين، وخالف الإمام.

فقال له الحسين: يا عمرو بن الحجّاج، أ عليَّ تحرّض الناس؟ أنحن مرقنا وأنتم ثبتم عليه؟ أما واللّه‏، لتعلمنّ لو قد قبضت أرواحكم، ومتّم على أعمالكم، أيّنا مرق من الدين، ومَن هو أولى بصلّي النار!

قال: ثمّ إنّ عمرو بن الحجّاج حمل على الحسين في ميمنة عمر بن سعد من نحو الفرات، فاضطربوا ساعة، فصرع مسلم بن عوسجة الأسدي أوّل أصحاب الحسين، ثمّ انصرف عمرو بن الحجّاج وأصحابه، وارتفعت الغبرة، فإذا هم به صريع، فمشى إليه الحسين فإذا به رمق، فقال: رحمك ربّك يا مسلم بن عوسجة، «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً».

و دنا منه حبيب بن مظاهر فقال: عزّ عليَّ مصرعك يا مسلم، ابشر بالجنّة، فقال ۵ / ۴۳۶

له مسلم قولاً ضعيفاً: بشرّك اللّه‏ بخير! فقال له حبيب: لو لا أنّي أعلم أنّي في أثرك لاحق بك من ساعتي هذه، لأحببت أن توصيني بكلّ ما أهمّك حتّى أحفظك في كلّ ذلك بما أنت أهل له في القرابة والدين.

قال: بل أنا اُوصيك بهذا رحمك اللّه‏ ـ وأهوى بيده إلى الحسين ـ أن تموت دونه، قال: أفعل وربّ الكعبة، قال: فما كان بأسرع من أن مات في أيديهم.

و صاحت جارية له فقالت: يا بن عوسجتاه! يا سيّداه! فتنادى أصحاب عمرو بن الحجّاج: قتلنا مسلم بن عوسجة الأسدي، فقال شبث لبعض من حوله من أصحابه: ثكلتكم اُمّهاتكم! إنّما تقتلون أنفسكم بأيديكم، وتذلّلون أنفسكم لغيركم، تفرحون أن يقتل مثل مسلم بن عوسجة! أما والذي أسلمت له لَرُبَّ موقف له قد رأيته في المسلمين كريم! لقد رأيته يوم سلق آذربيجان قتل ستّة من المشركين قبل تتامّ خيول المسلمين، أ فيقتل منكم مثله وتفرحون؟!

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46188
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به