233
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

آرى. هر حامى حريم خويش، چنين كوبنده است.

بى زره و كلاه‏خود، در برابر زخم و ضربِ نيزه و شمشير

شكيب ورزيدند و به نبرد تن به تن، روى آوردند ؛ امّا سودى نداشت.

اگر عبيد اللّه‏ را ديدى، به او بگو كه

من، مطيع و گوش به فرمان خليفه‏ام.

بُرَير را كُشتم و سپس، نعمت نجات دادن را بر ابو مُنقِذ

بار نمودم، هنگامى كه جنگاوران را به يارى طلبيد».

عبد الرحمان بن جندب گويد: در ايّام امارت مصعب شنيدم كه كعب بن جابر مى‏گفت: «پروردگارا! ما تكليف خويش را انجام داده‏ايم، ما را به صف خيانتكاران مبر!». گويد: پدرم گفت: «راست مى‏گويى. تكليف خويش را به سر بردى؛ امّا براى خويشتن بد اندوختى». گفت: «ابدا براى خود بد نيندوختم! نيكى اندوختم». و ادّعا كرده‏اند كه رضى بن مُنقِذ عبدى، بعدها در پاسخِ اين اشعار كعب، چنين سروده است:

«اگر پروردگارم مى‏خواست، من در جنگ [با] آنان، شركت نمى‏كردم

و پسر جابر، بر من منّت [نجات دادنم را] نمى‏گذاشت.

[شركت در] آن روز، چنان ننگ‏آور است كه

فرزندانم نيز مانند همنشينانم، بر من عيب مى‏گيرند.

اى كاش پيش از شهادت حسين، مُرده بودم

و به زير خاك رفته بودم !».

گويد: عمرو بن قرظه انصارى بيامد و پيش روى حسين بجنگيد و اين گونه رجز خواند:

«بى گمان، جنگاوران انصار، مى‏دانند

كه من از حريم خود، حمايت مى‏كنم.

به سانِ جوانى كه نمى‏گُريزد، شمشير مى‏زنم

و خون و خانه‏ام را در راه حسين، مى‏دهم».

ثابت بن هبيره گويد: وقتى عمرو بن قرظة بن كعب كشته شد، برادرش على كه همراه عمر بن سعد بود بانگ زد: «اى حسين! اى دروغگو پسر دروغگو! برادرم را گم‏راه كردى و فريب دادى تا به كشتنش دادى». حسين گفت: «خدا برادرت را گم‏راه نكرد؛ بلكه برادرت را هدايت كرد و تو را گم‏راه كرد». گفت: «خدايم بكشد اگر تو را نكشم يا پيش روى تو كشته شوم».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
232

أَشدَّ قِراعاً بالسيوف لَدى الوَغَى

أَلا كُلُّ من يحمي الذِمارَ مُقارعُ

و قد صَبروا للطَعنِ والضَربِ حُسّراً

و قد نازلوا لو أنَّ ذلك نافعُ

فأبلغ عبيد اللّه‏ِ إمّا لقيتَه

بأنّي مُطيعٌ للخليفةِ سامعُ

قَتلتُ بريراً ثمّ حَمَّلتُ نِعمةً

أبا مُنقذٍ لمّا دعا: مَن يُماصعُ؟

قال أبو مخنف: حدّثني عبد الرحمان بن جندب، قال: سمعته في إمارة مصعب بن الزبير، وهو يقول: يا ربّ، إنّا قد وفينا، فلا تجعلنا يا ربّ كمن قد غدر، فقال له أبي: صدق، ولقد وفى وكرم، وكسبت لنفسك شرّاً! قال: كلاّ، إنّي لم أكسب لنفسي شرّاً، ولكنّي كسبت لها خيراً.

قال: وزعموا أنّ رضي بن منقذ العبدي ردّ بعد على كعب بن جابر جواب قوله، فقال:

لَو شاءَ ربّي ما شهدتُ قِتالَهُم

و لا جعلَ النعماءَ عندي ابنُ جابرِ

لقد كانَ ذاكَ اليوم عاراً وسُبَّةً

يُعَيِّرَُهُ الأبناءُ بعدَ المعاشرِ

فيا ليتَ أنّي كنت من قبل قَتلِهِ

و يوم حُسينٍ كنتُ في رَمسِ قابرِ

۵ / ۴۳۴

قال: وخرج عمرو بن قرظة الأنصاري يقاتل دون حسين وهو يقول:

قد علمت كتيبةُ الأنصار

أنّي سأحمي حوزةَ الذمارِ

ضَربَ غلامٍ غَيرِ نِكسٍ شاري

دون حسينٍ مُهجتي وداري

قال أبو مخنف: عن ثابت بن هبيرة، فقتل عمرو بن قرظة بن كعب، وكان مع الحسين، وكان عليّ أخوه مع عمر بن سعد، فنادى عليّ بن قريظة: يا حسين، يا كذّاب ابن الكذّاب، أضللت أخي وغررته حتّى قتله.

قال: إنّ اللّه‏ لم يضلّ أخاك، ولكنّه هدى أخاك وأضلّك.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46232
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به