229
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: پاى وى در ركاب بود و اسب با وى برجست كه از آب بيفتاد. پاى و ساق و ران وى جدا شد و نيم ديگرش در ركاب بود.

راوى گويد: مسروق بازگشت و سپاه را پشت سر نهاد.

گويد: از او سبب پرسيدم، گفت: «از اين خاندان، چيزى ديدم كه هرگز با آنها جنگ نمى‏كنم». گويد: «آن گاه جنگ درگرفت».

عفيف بن زهير كه هنگام كشته شدن حسين، حضور داشته بود، گويد: يزيد بن معقل، از مردم بنى عمير و وابسته بنى سليمه عبد القيس بيامد و گفت: «اى برير پسر حضير! مى‏بينى كه خدا با تو چه كرد؟». برير گفت: «به خدا! با من همه نيكى كرد و با تو بدى كرد». گفت: «دروغ گفتى. پيش از اين دروغگو نبودى! ياد دارى كه در محلّه بنى لوذان، همراه تو بودم و مى‏گفتى كه عثمان بن عفان با خويشتن بد كرد و معاوية ابن ابى سفيان، گم‏راه و گم‏راه كننده است و پيشواى هدايت و حق، على بن ابى طالب است؟». برير گفت: «شهادت مى‏دهم كه عقيده و گفتار من اين است». يزيد بن معقل گفت: «من نيز شهادت مى‏دهم كه تو از جمله گم‏راهانى». برير بن حضير بدو گفت: «مى‏خواهى با همديگر دعا كنيم و از خدا بخواهيم كه دروغگو را لعنت كند و خطاكار را بكُشد، آن گاه بيايم و با تو هماوردى كنم؟!».

گويد: پس بيامدند و دست سوى خدا برداشتند و از او خواستند كه دروغگو را لعنت كند و آن كه حق دارد، خطاكار را بكُشد. آن گاه به مقابله همديگر رفتند و هر كدامشان ضربتى به ديگرى زد. يزيد بن معقل، ضربتى سبك به برير بن حضير زد كه زيانى به او نزد. برير بن حضير، ضربتى به او زد كه زره سر را شكافت و به مغز رسيد و از پاى در آمد، چنان‏كه گفتى از بلندى افتاده بود.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
228

قال: فغضب ابن حوزة، فذهب ليقحم إليه الفرس وبينه وبينه نهر، قال: فعلقت قدمه بالركاب، وجالت به الفرس فسقط عنها، قال: فانقطعت قدمه وساقه وفخذه، وبقي جانبه الآخر متعلّقا بالركاب.

قال: فرجع مسروق وترك الخيل من ورائه، قال: فسألته، فقال: لقد رأيت من أهل هذا البيت شيئاً لا اُقاتلهم أبداً.

قال: ونشب القتال.

قال أبو مخنف: وحدّثني يوسف بن يزيد، عن عفيف بن زهير بن أبي الأخنس ـ وكان قد شهد مقتل الحسين ـ قال: وخرج يزيد بن معقل من بني عميرة بن ربيعة وهو حليف لبني سليمة من عبد القيس فقال: يا برير بن حضير، كيف ترى اللّه‏ صَنَعَ ۵ / ۴۳۲

بك؟ قال: صَنَعَ اللّه‏ واللّه‏ بي خيراً وصنع اللّه‏ بك شرّاً، قال: كذبت، وقبل اليوم ما كنت كذّاباً، هل تذكر وأنا اُماشيك في بني لوذان وأنت تقول: إنّ عثمان بن عفاّن كان على نفسه مسرفاً، وإنّ معاوية بن أبي سفيان ضالّ مضلّ، وإنّ إمام الهدى والحقّ عليّ بن أبي طالب؟

فقال له برير: أشهد أنّ هذا رأيي وقولي، فقال له يزيد بن معقل: فإنّي أشهد أنّك من الضالّين.

فقال له برير بن حضير: هل لك فلاُباهلك، ولندعُ اللّه‏ أن يلعن الكاذب وأن يقتل المبطل، ثمّ اخرج فلاُبارزك، قال: فخرجا فرفعا أيديهما إلى اللّه‏ يدعوانه ان يلعن الكاذب، وأن يقتل المحقُّ المبطلّ، ثمّ برز كلّ واحد منهما لصاحبه، فاختلفا ضربتين، فضرب يزيد بن معقل برير بن حضير ضربة خفيفة لم تضرّه شيئاً، وضربه برير بن حضير ضربة قدّت المغفر، وبلغت الدماغ، فخرّ كأنّما هوى من حالق، وأنّ سيف ابن حضير لثابتٌ في رأسه، فكأنّي أنظر إليه ينضنضه۱ من رأسه، وحمل عليه رضي بن منقذ العبدي فاعتنق بريراً، فاعتركا ساعة، ثمّ إنّ بريراً قعد على صدره، فقال رضي: أين أهل المصاع والدفاع؟

1.. ينضنضه : أي يحرّكه (اُنظر : لسان العرب : ج ۷ ص ۲۳۸ «نضنض)» .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46242
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به