225
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: مرد كلبى گفت: «اى روسپى زاده! هماوردى يكى را خوش ندارى تا يكى ديگر بيايد كه بهتر از تو باشد. آن گاه حمله بُرد و با شمشير خويش او را بزد چندان كه جان داد. در آن حال كه سرگرم وى بود و با شمشير مى‏زد، سالم سوى وى حمله برد و بانگ زد: «برده، سوى تو آمد». امّا عبد اللّه‏ اعتنايى نكرد تا نزديك شد و پيش‏دستى كرد و ضربتى بزد كه مرد كلبى، دست چپ خويش را جلوِ آن بُرد و انگشتان دست چپش بيفتاد. آن گاه مرد كلبى به او پرداخت و چندان ضربتش زد كه جان داد.

مرد كلبى كه هر دو را كشته بود، بيامد و رجزى به اين مضمون مى‏خواند:

اگر نمى‏شناسيدم، من فرزند كلبم

و نَسَب از تيره عليم دارم.

مردى زهره دارم و عصبدار

و هنگام حادثه، سست نيستم.

اُمّ وهب! تعهّد مى‏كنم كه

در ضربت زدن از آنها پيشدستى كنم

و ضربتم، ضربت جوان مؤمن باشد.

گويد: اُمّ وهب، زن وى چماقى برگرفت و سوى شوهر خويش رفت و مى‏گفت: «پدر و مادرم به فدايت! از پاكان، از باقى‏ماندگان محمّد دفاع كن».

گويد: عبد اللّه‏، سوى وى آمد كه او را پيش زنان ببرد و زن، جامه وى را گرفته بود مى‏كشيد و مى‏گفت: «نمى‏گذارمت بايد من هم با تو بميرم». گويد: حسين، آن زن را ندا داد و گفت: «خدا شما خاندان را پاداش نيك دهد! اى زن! خدايت رحمت آرد! پيش زنان بازگرد و با آنها بنشين كه بر زنان، پيكار نيست». و اُمّ وهب پيش زنان بازگشت.

گويد: عمرو بن حجّاج ـ كه بر پهلوى راست قوم بود ـ به پهلوى راست حمله آورد و چون نزديك حسين رسيد، در مقابل وى زانو زدند و نيزه‏ها را به طرف آنها دراز كردند و اسبان در مقابل نيزه‏ها پيشرفت نتوانست و راه بازگشت گرفت كه آنها را تيرباران كردند، چند كس را بكشتند و چند كس ديگر را زخمدار كردند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
224

خير منك! ثمّ شدّ عليه فضربه بسيفه حتّى برد، فإنّه لمشتغل به يضربه بسيفه إذ شدّ عليه سالم، فصاح به: قد رهقك العبد، قال: فلم يأبه له حتّى غشيه فَبَدَرَه الضربة، فاتّقاه الكلبي بيده اليسرى، فأطار أصابع كفّه اليسرى، ثمّ مال عليه الكلبي فضربه حتّى قتله، وأقبل الكلبي مرتجزاً وهو يقول، وقد قتلهما جميعاً:

إن تُنكُروني فأنا ابن كلبِ

حَسَبي بَيتي في عليم حَسبي

إنّي امروٌ ذو مِرّة وعصبِ

و لستُ بالخَوّار عند النَّكبِ

إنّي زعيمٌ لكِ اُمّ وهب

بالطعنِ فيهم مُقدماً والضربِ

ضَرب غُلامٍ مؤمنٍ بالربِّ

فأخذت اُمّ وهب امرأته عموداً، ثمّ أقبلت نحو زوجها تقول له: فداك أبي واُمّي! قاتل دون الطيّبين ذرّيّة محمّد، فأقبل إليها يردّها نحو النساء، فأخذت تجاذب ثوبه، ثمّ قالت: إنّي لن أدعك دون أن أموت معك.

فناداها حسين، فقال: جزيتم من أهل بيت خيراً، ارجعي رحمك اللّه‏ إلى النساء فاجلسي معهنّ، فإنّه ليس على النساء قتال، فانصرفت إليهنّ.

قال: وحمل عمرو بن الحجّاج وهو على ميمنة الناس في الميمنة، فلمّا أن دنا من حسين جثوا له على الركب، وأشرعوا الرماح نحوهم، فلم تقدم خيلهم على الرماح، فذهبت الخيل لترجع، فرشقوهم بالنبل، فصرعوا منهم رجالاً، وجرحوا منهم آخرين.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46258
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به