213
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: به خدا هرگز چه پيش از آن و چه بعد، نشنيدم كه گوينده‏اى بليغ‏تر از او سخن كند.

آن گاه گفت: «امّا بعد، نسب مرا به ياد آريد و بنگريد من كيستم. آن گاه به خويشتن باز رويد و خودتان را ملامت كنيد و بينديشيد كه آيا رواست مرا بكُشيد و حرمتم را بشكنيد؟ مگر من پسر دختر پيمبرتان و پسر وصى وى و عموزاده‏اش نيستم كه پيش از همه به خدا ايمان آورد و پيمبر را در مورد چيزى كه از پيش پروردگارش آورده بود، تصديق كرد؟ مگر حمزه، سرور شهيدان، عموى پدرم نبود؟ مگر جعفر شهيد طيّار، صاحب دو بال، عموى من نبود؟ مگر سخنى را كه ميانتان شهره است نشنيده‏ايد كه پيمبر خداى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به من و برادرم گفت: اين دو، سرور جوانان بهشتى‏اند؟ اگر آنچه را مى‏گويم و حق همين است كه باور مى‏داريد، به خدا از وقتى دانسته‏ام خدا دروغگو را دشمن دارد و دروغساز زيان مى‏بيند، دروغ نگفته‏ام، و اگر باورم نمى‏داريد، هنوز در ميان جماعت كس هست كه اگر در اين باب از او بپرسيد، به شما مى‏گويد. از جابر بن عبد اللّه‏ انصارى يا ابو سعيد خدرى يا سهل بن سعد ساعدى يا زيد بن ارقم يا انس بن مالك بپرسيد تا به شما بگويند كه اين سخن را در باره من و برادرم از پيمبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيده‏اند. آيا اين شما را از ريختن خون من باز نمى‏دارد؟».

شمر بن ذى الجوشن گفت: «هر كه بفهمد تو چه مى‏گويى، خدا را بر يك حرف مى‏پرستد». حبيب بن مظاهر بدو گفت: «به خدا كه تو خدا را بر هفتاد حرف پرستش مى‏كنى! شهادت مى‏دهم كه راست مى‏گويى و نمى‏فهمى چه مى‏گويد كه خدا بر دلت مُهر نهاده».

گويد: آن گاه حسين به آنها گفت: «اگر در اين سخن ترديد داريد، آيا اندك ترديدى داريد كه من پسر دختر پيمبرتانم؟ به خدا از مشرق تا مغرب از قوم شما يا قوم ديگر بجز من، پسر دختر پيمبرى وجود ندارد. تنها منم كه پسر پيمبر شما هستم. به من بگوييد آيا به عوض كسى كه كشته‏ام يا مالى كه تلف كرده‏ام يا قصاص زخمى كه زده‏ام، از پى منيد؟».

گويد: امّا خاموش ماندند و با وى سخن نكردند. آن گاه بانگ زد: «اى شبث بن ربعى! اى حجار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! اى يزيد بن حارث! مگر به من ننوشتيد كه ميوه‏ها رسيده و باغستان‏ها سرسبز شده و چاه‏ها پرآب شده و پيش سپاه آماده خويش مى‏آيى، بيا؟!». گفتند: «ما ننوشتيم». گفت: «سبحان اللّه‏! چرا، به خدا شما نوشتيد!». گويد: آن گاه گفت: «اى مردم! اگر مرا نمى‏خواهيد، بگذاريدم از پيش شما به سرزمين امانگاه خويش روم». گويد: قيس بن اشعث گفت: «چرا به حكم عموزادگانت تسليم نمى‏شوى؟ به خدا با تو رفتارى ناخوشايند نمى‏كنند و از آنها بدى به تو نمى‏رسد».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
212

قال: فو اللّه‏، ما سمعت متكلّما قطّ قبله ولا بعده أبلغ في منطق منه.

ثمّ قال: أمّا بعد؛ فانسبوني فانظروا مَن أنا، ثمّ ارجعوا إلى أنفسكم وعاتبوها، فانظروا، هل يحلّ لكم قتلي وانتهاك حرمتي؟ أ لست ابن بنت نبيّكم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، وابن وصيّه وابن عمّه، وأوّل المؤمنين باللّه‏، والمصدّق لرسوله بما جاء به من ۵ / ۴۲۵

عند ربّه؟! أو ليس حمزة سيّد الشهداء عمّ أبي؟! أ وليس جعفر الشهيد الطيّار ذو الجناحين عمّي؟! أو لم يبلغكم قولٌ مستفيضٌ فيكم: إنّ رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قال لي ولأخي: هذان سيّدا شباب أهل الجنّه؟!

فإن صدّقتموني بما أقول ـ وهو الحقّ ـ فو اللّه‏، ما تعمّدت كذباً مذ علمت أنّ اللّه‏ يمقت عليه أهله، ويضرّ به من اختلقه، وإن كذّبتموني فإنّ فيكم من إن سألتموه عن ذلك أخبركم، سلوا جابر بن عبداللّه‏ الأنصاري، أو أبا سعيد الخدري، أو سهل بن سعد الساعدي، أو زيد بن أرقم، أو أنس بن مالك، يخبروكم أنّهم سمعوا هذه المقالة من رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لي ولأخي.

أ فما في هذا حاجز لكم عن سفك دمي؟!

فقال له شمر بن ذي الجوشن: هو يَعْبدُاللّه‏َ عَلى حَرْفٍ إن كان يدري ما يقول!

فقال له حبيب بن مظاهر: واللّه‏، إنّي لأراك تعبداللّه‏ على سبعينَ حرفاً، وأنا أشهد أنّك صادق ما تدري ما يقول، قد طبع اللّه‏ على قلبك.

ثمّ قال لهم الحسين: فإن كنتم في شكّ من هذا القول أَ فَتَشكّون أثرَاً مّا أنّي ابن بنت نبيكم؟ فو اللّه‏، ما بين المشرق والمغرب ابن بنت نبيّ غيري منكم ولا من غيركم، أنا ابن بنت نبيّكم خاصّة.

أخبروني، أ تطلبوني بقتيل منكم قتلته، أو مال لكم استهلكته، أو بقصاص من جراحة؟ قال: فأخذوا لا يكلّمونه، قال: فنادى: يا شبث بن ربعي، ويا حجّار بن أبجر، ويا قيس بن الأشعث، ويا يزيد بن الحارث، أ لم تكتبوا إليَّ أن قد أينعت الثمار، واخضرّ الجناب، وطمّت الجمام، وإنّما تقدم على جندٍ لكَ مجنّد، فاقبل؟! قالوا له: لم نفعل.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 52523
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به