21
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

برون شدن ابن زبير، يك شب پيش از حسين بود كه شب شنبه رفته بود و راه فرع گرفته بود و در آن اثنا كه با برادر خويش جعفر به راه مى‏رفت، جعفر، شعر «صبرة» حنظلى را به تمثّل خواند كه مضمون آن چنين است:

همه فرزندان يك مادر، شبى را خواهند ديد

كه از جمعشان جز يكى نمانده باشد.

عبد اللّه‏ گفت: «سبحان اللّه‏ از آنچه مى‏شنوم! چه منظور دارى؟». گفت: «به خدا اى برادر، چيز ناخوشايندى را منظور ندارم!». گفت: «به خدا اين بدتر است كه اين سخن بى‏قصد بر زبان تو رفته باشد». گويد: گويى اين سخن را به فال بد گرفت.

گويد: امّا حسين با فرزندان و برادران و برادرزادگان و بيشتر مردم خاندان خود برون شد مگر محمّد بن حنفيه كه بدو گفت: «اى برادر! به نزد من از همه كس، محبوب‏تر و عزيزترى. هيچ كس را اندرز نتوانم گفت كه شايسته‏تر از تو باشد. چندان كه توانى با ياران خويش از يزيد و از شهرها دورى گزين. آن گاه كسان پيش مردم فرست و آنها را سوى خويش بخوان. اگر با تو بيعت كردند، حمد خدا گويم و اگر بر كسى ديگر فراهم آمدند، خدا به سبب اين دين و عقل، تو را نكاهد و جوان‏مردى و فضيلتت نرود. بيم دارم به يكى از اين شهرها درآيى و پيش جمعى از مردم رَوى كه ميان خويش اختلاف كنند و گروهى از آنها با تو باشند و گروهى ديگر بر ضد تو باشند و با هم بجنگند و هدف نخستينِ نيزه‏ها شَوى و خون كسى كه شخص و پدر و مادرش از همه مردم امّت بهتر است، بيهوده بريزد». حسين بدو گفت: «برادرم! من مى‏روم». گفت: «برادرم! سوى مكّه رو. اگر آن جا ايمن بودى كه چه بهتر، و گر نه سوى ريگستان‏ها روى و به قلّه كوه‏ها پناه برى و از شهرى به شهرى روى تا ببينى كار مردم چگونه مى‏شود و مصلحت خويش را بشناسى كه رأى صواب و دورانديشى اين است كه از پيش براى كارها آماده باشى؛ امّا اگر به هنگام رخدادها بدان‏پردازى، كارها پيچيده شود». گفت: «اى برادر! اندرز گفتى و شفقت آوردى. اميدوارم رأى تو صواب و موافق باشد». ابو سعد مقبرى گويد: حسين را ديدم كه وارد مسجد مدينه شد. مى‏رفت و بر دو كس تكيه داشت. يك‏بار بر اين تكيه مى‏داد و بار ديگر به ديگرى و شعر يزيد بن مفرغ را به تمثّل مى‏خواند كه مضمون آن چنين است:


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
20

وكان مخرج ابن الزبير قبله بليلة، خرج ليلة السبت، فأخذ طريق الفرع، فبينا عبداللّه‏ بن الزبير يساير أخاه جعفراً إذ تمثّل جعفر بقول صبرة الحنظلي:

وكلّ بني اُمّ سَيُمسُون ليلةً

ولم يَبقَ من أعقابِهم غَيرُ واحد

فقال عبداللّه‏: سبحان اللّه‏! ما أردت إلى ما أسمع يا أخي؟! قال: واللّه‏ يا أخي، ما أردت به شيئاً ممّا تكره، فقال: فذاك واللّه‏ أكره إليَّ أن يكون جاء على لسانك من غير تعمّد ـ قال: وكأنّه تطيّر منه.

وأمّا الحسين فإنّه خرج ببنيه وإخوته وبني أخيه وجلّ أهل بيته، إلاّ محمّد بن الحنفية، فإنّه قال له: يا أخي، أنت أحبّ الناس إليَّ، وأعزّهم عليَّ، ولستَ أدَّخر النصيحة لأحد من الخلق أحقّ بها منك، تنحّ بتبعتك عن يزيد بن معاوية وعن الأمصار ما استطعت، ثمّ ابعث رسلك إلى الناس فادعهم إلى نفسك، فإن بايعوا لك حمدت اللّه‏ على ذلك، وإن أجمع الناس على غيرك لم ينقص اللّه‏ بذلك دينك ولا عقلك، ولا يذهب به مروءتك ولا فضلك، إنّي أخاف أن تدخل مصراً من هذه الأمصار وتأتي جماعة من الناس، فيختلفون بينهم، فمنهم طائفة معك، وأخرى عليك، فيقتتلون فتكون لأوّل الأسنّة، فإذا خير هذه الاُمّة كلّها نفساً وأباً، واُمّاً أضيعها دماً وأذلّها أهلاً.

۵ / ۳۴۲

قال له الحسين: فإنّي ذاهب يا أخي، قال: فانزل مكّة، فإن اطمأنت بك الدار فسبيل ذلك، وإن نَبَتْ بك لحقت بالرمال، وشعف الجبال، وخرجت من بلد إلى بلد حتّى تنظر إلى ما يصير أمر الناس، وتعرف عند ذلك الرأي، فإنّك أصوب ما تكون رأياً وأحزمه عملاً حين تستقبل الاُمور استقبالاً، ولا تكون الاُمور عليك‏أبداً أشكل منها حين تستدبرها استدباراً.

قال: يا أخي، قد نصحت فأشفقت، فأرجو أن يكون رأيك سديداً موفّقاً.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38684
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به