197
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

على بن حسين گويد: «فرستاده‏اى از جانب عمر بن سعد پيش ما آمد و جايى ايستاد كه صدا رس بود و گفت: تا فردا مهلتتان داديم. اگر تسليم شديد، شما را پيش اميرمان عبيد اللّه‏ بن زياد مى‏فرستيم و اگر نپذيرفتيد، ول‏كنتان نيستيم». على بن حسين گويد: «وقتى عمر بن سعد بازگشت، و اين به نزديك شبانگاه بود، حسين، ياران خويش را فراهم آورد».

گويد: نزديك او شدم كه بشنوم كه بيمار بودم. شنيدم پدرم با ياران خويش مى‏گفت: «ستايش خداى تبارك و تعالى مى‏گويم؛ ستايش نيكو، و او را بر گشايش و سختى، حمد مى‏كنم. خدايا! حمد تو مى‏كنم كه ما را به پيمبرى كرامت دادى و قرآن را به ما ياد دادى و به كار دين دانا كردى. گوش و چشم و دلمان بخشيدى و جزو مشركانمان نكردى. امّا بعد، يارانى شايسته‏تر و بهتر از يارانم نمى‏شناسم و خاندانى از خاندان خودم نكوتر و خويش‏دوست‏تر.

خدا همه‏تان را از جانب من پاداش نيك دهد! بدانيد كه مى‏دانم فردا روزمان با اين دشمنان چه خواهد شد. بدانيد كه من اجازه‏تان مى‏دهم، با رضايت من همگى‏تان برويد كه حقّى بر شما ندارم. اينك شب به برتان گرفته، آن را وسيله رفتن كنيد».

ضحّاك بن عبد اللّه‏ مشرقى همدانى گويد: من و مالك بن نضر ارحبى، پيش حسين رفتيم و به او سلام گفتيم. آن گاه پيش وى نشستيم. سلام ما را جواب گفت و خوش آمد گفت و پرسيد كه براى چه آمده‏ايم؟

گفتيم: «آمده‏ايم به تو سلام گوييم و از خدا براى تو سلامت خواهيم و ديدار تازه كنيم و خبر اين كسان را با تو بگوييم. به تو مى‏گوييم كه به جنگ تو اتّفاق دارند. كار خويش را بنگر». گويد: حسين عليه‏السلام گفت: «خدا مرا بس كه نيكو تكيه‏گاهى است». گويد: آن گاه حرمت كرديم و سلام گفتيم و براى او دعا كرديم.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
196

۵ / ۴۱۸

قال أبو مخنف: حدّثني الحارث بن حصيرة، عن عبداللّه‏ بن شريك العامري، عن عليّ بن الحسين، قال: أتانا رسول من قبل عمر بن سعد، فقام مثل حيث يسمع الصوت، فقال: إنّا قد أجّلناكم إلى غدٍ، فإن استسلمتم سرّحنا بكم إلى أميرنا عبيد اللّه‏ بن زياد، وإن أبيتم فلسنا تاركيكم.

قال أبو مخنف: وحدّثني عبداللّه‏ بن عاصم الفائشي، عن الضحّاك بن عبداللّه‏ المشرقي ـ بطن من همدان ـ أنّ الحسين بن عليّ عليه‏السلام جمع أصحابه.

قال أبو مخنف: وحدّثني أيضاً الحارث بن حصيرة، عن عبداللّه‏ بن شريك العامري، عن عليّ بن الحسين، قالا: جمع الحسين أصحابه بعد ما رجع عمر بن سعد، وذلك عند قرب المساء، قال عليّ بن الحسين: فدنوت منه لأسمع وأنا مريض، فسمعت أبي وهو يقول لأصحابه: اُثني على اللّه‏ تبارك وتعالى أحسن الثناء، وأحمده على السرّاء والضرّاء، اللّهمّ إنّي أحمدك على أن أكرمتنا بالنبوّة، وعلّمتنا القرآن، وفقّهتنا في الدين، وجعلت لنا أسماعاً وأبصاراً وأفئدة، ولم تجعلنا من المشركين.

أمّا بعد؛ فإنّي لا أعلم أصحاباً أولى ولا خيراً من أصحابي، ولا أهل بيت أبرّ ولا أوصل من أهل بيتي، فجزاكم اللّه‏ عنّي جميعاً خيراً، ألا وأنّي أظنّ يومنا من هؤاء الأعداء غداً، ألا وأنّي قد رأيت لكم فانطلقوا جميعاً في حلّ، ليس عليكم منّي ذمام، هذا ليل قد غشيكم، فاتّخذوهُ جملاً.

قال أبو مخنف: حدّثنا عبداللّه‏ بن عاصم الفائشي ـ بطن من همدان ـ عن الضحّاك بن عبداللّه‏ المشرقي، قال: قدمت ومالك بن النضر الأرحبي على الحسين، فسلّمنا عليه، ثمّ جلسنا إليه، فردّ علينا، ورحّب بنا، وسألنا عمّا جئنا له، فقلنا: جئنا لنسلّم عليك، وندعو اللّه‏ لك بالعافية، ونحدث بك عهداً، ونخبرك خبر الناس، وإنّا نحدّثك أنّهم قد جمعوا على حربك فَرَ رأيك.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39247
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به