175
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: يزيد بن زياد بدو گفت: «مادرت عزادارت شود! به چه كار آمده‏اى؟». گفت: «به كارى آمده‏ام كه اطاعت پيشوايم كرده‏ام و به بيعتم عمل كرده‏ام». ابو الشعثاء گفت: «عصيان پروردگار كرده‏اى و اطاعت پيشواى خويش در كار هلاكت خويش، و ننگ و جهنّم جسته‏اى كه خدا عز و جل گويد: «آنها را پيشوايان كرديم كه به سوى جهنّم بخوانند و روز رستاخيز يارى نبينند. پيشواى تو چنين است%«$.

گويد: حر، جماعت را وادار كرد در همان جا فرود آيند، بى‏آب و آبادى.

گفتند: «بگذارمان در اين دهكده فرود آييم». مقصودشان نينوا بود.

گفت: «نه، به خدا قدرت اين كار ندارم! اين مرد را به مراقبت من فرستاده‏اند». گويد: زهير بن قين گفت: «اى پسر پيمبر خدا! جنگ با اينان، آسان‏تر از جنگ با كسانى است كه پس از اين به مقابله با ما مى‏آيند، به جان خودم! از پى اينان كه مى‏بينى، كسانى سوى ما آيند كه تاب مقابله آنها نياريم». حسين گفت: «من كسى نيستم كه جنگ آغاز كنم». گفت: «پس سوى اين دهكده رَويم و آن جا فرود آييم كه استوار است و بر كنار فرات. اگر نگذارندمان با آنها مى‏جنگيم كه جنگ با آنها آسان‏تر از جنگ كسانى است كه از پى آنها مى‏رسند». حسين گفت: «اين چه دهكده‏اى است؟». گفت: «عقر». حسين گفت: «خدايا از عقر به تو پناه مى‏برم!». آن گاه فرود آمد و اين به روز پنجشنبه، دوم محرم سال شصت و يكم بود.

گويد: و چون فردا شد، عمر بن سعد بن ابى وقّاص، با چهار هزار كس از كوفه، پيش آنها رسيد.

گويد: سبب آمدن ابن سعد به مقابله حسين چنان بود كه عبيد اللّه‏، او را سالار چهار هزار كس از مردم كوفه كرده بود كه سوى دستبى فرستد كه ديلمان آن جا رفته بودند و بر ولايت، تسلّط يافته بودند. ابن زياد، فرمان رى را به نام وى نوشته بود و دستور رفتن داده بود و او با كسان در حمام اعين اردو زده بود و چون كار حسين چنان شد كه بود، رو سوى كوفه كرد. ابن زياد، عمر بن سعد را پيش خواند و گفت: «به مقابله حسين رو و چون از كار ميان خودمان و او فراغت يافتيم، سوى عمل خويش مى‏روى».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
174

قال: وأخذ الحرّ بن يزيد القوم بالنزول في ذلك المكان على غير ماء ولا في ۵ / ۴۰۹

قرية، فقالوا: دعنا ننزل في هذه القرية يعنون نينوى ـ أو هذه القرية ـ يعنون الغاضرية ـ أو هذه الاُخرى، يعنون شُفَيّة.

فقال: لا واللّه‏، ما أستطيع ذلك، هذا رجل قد بعث إليَّ عيناً.

فقال له زهير بن القين: يا بن رسول اللّه‏، إنّ قتال هؤاء أهون من قتال مَن يأتينا من بعدهم، فلعمري، ليأتينا من بعد من ترى ما لا قبل لنا به، فقال له الحسين: ما كنت لأبدأهم بالقتال، فقال له زهير بن القين: سر بنا إلى هذه القرية حتّى تنزلها فإنّها حصينة، وهي على شاطئ الفرات، فإن منعونا قاتلناهم، فقتالهم أهون علينا من قتال من يجيء من بعدهم.

فقال له الحسين: وأيّة قرية هي؟ قال: هي العقر، فقال الحسين: اللّهمّ إنّي أعوذ بك من العقر۱، ثمّ نزل، وذلك يوم الخميس، وهو اليوم الثاني من المحرّم سنة إحدى وستّين.

فلمّا كان من الغد قدم عليهم عمر بن سعد بن أبي وقّاص من الكوفة في أربعة آلاف.

قال: وكان سبب خروج ابن سعد إلى الحسين عليه‏السلام أنّ عبيد اللّه‏ بن زياد بعثه على أربعة آلاف من أهل الكوفة يسير بهم إلى دستبى، وكانت الديلم قد خرجوا إليها وغلبوا عليها، فكتب إليه ابن زياد عهده على الريّ، وأمره بالخروج، فخرج معسكراً بالناس بحمّام أعين، فلمّا كان من أمر الحسين ما كان وأقبل إلى الكوفة دعا ابن زياد عمر بن سعد، فقال: سر إلى الحسين، فإذا فرغنا ممّا بيننا وبينه سرت إلى عملك.

1.. به معناى بى‏فرزندى و نازايى ، پى كردن چهارپا و تباهى .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39992
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به