153
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

ابو بكر بن عياش، به نقل از مطلعى گويد: به خدا عبد الملك بن عمير نبود كه عبد اللّه‏ را سر بريد، يكى بود پيچيده‏موى درازقد، همانند عبد الملك بن عمير.

مصعب گويد: حسين به زباله بود كه خبر بدو رسيد و نوشته‏اى برون آورد و بر مردم فروخواند: «به نام خداى رحمان رحيم. امّا بعد، خبرى فجيع آمده: كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبد اللّه‏ بن بقطر. شيعيانمان ما را بى‏ياور گذشته‏اند. هر كس از شما مى‏خواهد بازگردد، بازگردد كه حقّى بر او نداريم».

گويد: مردم يكباره از وى پراكنده شدند و راه راست و چپ گرفتند و او ماند و يارانش كه از مدينه با وى برون آمده‏اند. اين كار را از آن رو كرد كه گمان داشت بدويان از پى او آمده‏اند به اين پندار كه سوى شهرى مى‏رود كه مردمش به اطاعت وى استوارند و نخواست با وى بيايند و ندانند كجا مى‏روند كه مى‏دانست وقتى معلومشان كند، جز آنها كه مى‏خواهند جانبازى كنند و با وى بميرند، همراهش نمى‏روند.

گويد: به وقت سحر به غلامان خويش گفت كه آبگيرى كردند. آن گاه برفت تا به درّه عقبه رسيد و آن جا فرود آمد.

لوذان، يكى از مردم بنى عكرمه گويد: يكى از عموهايم از حسين پرسيده بود: آهنگ كجا دارد؟ كه به او گفته بود، عمويم گفته بود: «تو را به خدا بازگرد! به طرف نيزه‏ها و دم شمشيرها مى‏روى. آنها كه كس سوى تو فرستادند، اگر زحمت جنگيدن را بر عهده گرفته بودند و چيزها را مهيّا كرده بودند و سوى آنها مى‏رفتى، درست بود؛ امّا به اين وضع كه مى‏گويى، رأى من اين است كه نروى».

گويد: گفته بود: «اى بنده خدا! مى‏دانم كه رأى درست همين است كه تو مى‏گويى؛ ولى بر اراده خداى چيره نمى‏توان شد». سپس از آن جا حركت كرده بود.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
152

قال هشام: حدّثنا أبو بكر بن عيّاش عمّن أخبره، قال: واللّه‏، ما هو عبد الملك بن عمير الذي قام إليه فذبحه، ولكنّه قام إليه رجل جعد طوال يشبه عبد الملك بن عمير، قال: فاُتي ذلك الخبر حسيناً وهو بزباله، فأخرج للناس كتاباً، فقرا عليهم:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، أمّا بعد؛ فإنّه قد أتانا خبرٌ فظيعٌ، قُتل مسلم ابن عقيل ۵ / ۳۹۹

وهانئ بن عروة وعبداللّه‏ بن يقطر، وقد خذلتنا شيعتنا، فمن أحبّ منكم الانصراف فلينصرف، ليس عليه منّا ذمام.

قال: فتفرّق الناس عنه تفرّقاً، فأخذوا يميناً وشمالاً حتّى بقي في أصحابه الذين جاءوا معه من المدينة، وإنّما فعل ذلك لأنّه ظنّ إنّما اتّبعه الأعراب؛ لأنّهم ظنّوا أنّه يأتي بلداً قد استقامت له طاعة أهله، فكره أن يسيروا معه إلاّ وهم يعلمون عَلامَ يقدمون، وقد علم أنّهم إذا بيّن لهم لم يصحبه إلاّ من يريد مواساته والموت معه.

قال: فلمّا كان من السحر أمر فتيانه فاستقوا الماء وأكثروا، ثمّ سار حتّى مرّ ببطن العقبة، فنزل بها.

قال أبو مخنف: فحدّثني لوذان أحد بني عكرمة أنّ أحد عمومته سأل الحسين عليه‏السلام أين تريد؟ فحدّثه، فقال له: إني أنشدُك اللّه‏ لمّا انصرفت، فو اللّه‏، لا تقدم إلاّ على الأسنّة وحدّ السيوف، فإنّ هؤاء الذين بعثوا إليك لو كانوا كفوك مؤنة القتال، ووطّئوا لك الأشياء فقدمت عليهم، كان ذلك رأياً، فأمّا على هذه الحال التي تذكرها فإنّي لا أرى لك أن تفعل.

قال: فقال له: يا عبداللّه‏، إنّه ليس يخفى عليَّ، الرأي ما رأيت، ولكنّ اللّه‏ لا يغلب على أمره، ثمّ ارتحل منها.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39858
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به