127
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: حسين شتابان برفت و به چيزى نپرداخت تا در ذات عرق فرود آمد. على بن حسين گويد: وقتى از مكّه در آمديم، نامه عبد اللّه‏ بن جعفر همراه دو پسرش عون و محمّد رسيد كه به حسين بن على نوشته بود: «امّا بعد، تو را به خدا، وقتى اين نامه را ديدى، بازگرد كه بيم دارم اين سفر كه در پيش دارى، مايه هلاك تو و نابودى خاندانت شود. اگر اكنون هلاك شوى، نور زمين خاموش شود كه تو دليل هدايتجويانى و اميد مؤمنان. در رفتن شتاب مكن كه من از دنبال نامه مى‏رسم. و السلام». گويد: عبد اللّه‏ بن جعفر، پيش عمرو بن سعيد رفت و با وى سخن كرد و گفت: «نامه‏اى به حسين بنويس و او را امان بده با وعده نيكى و رعايت. در نامه خويش تعهّد كن و از او بخواه كه بازگردد. شايد اطمينان يابد و بازآيد». عمرو بن سعيد گفت: «هر چه مى‏خواهى بنويس و پيش من آر تا مُهر بزنم». گويد: عبد اللّه‏ بن جعفر، نامه را نوشت و پيش عمرو بن سعيد برد و بدو گفت: «مُهر بزن و همراه برادرت يحيى بن سعيد بفرست كه كاملاً مطمئن شود و بداند كه قضيه جدّى است». گويد: عمرو چنان كرد. وى از جانب يزيد بن معاويه، عامل مكّه بود.

گويد: يحيى و عبد اللّه‏ بن جعفر بن حسين رسيدند و از آن پس كه يحيى بن عمرو، نامه را بدو داد كه خواند، بازگشتند، گفتند: «نامه را به او داديم كه خواند و با وى اصرار كرديم و از جمله عذرها كه به ما گفت، اين بود كه: خوابى ديده‏ام كه پيمبر نيز در آن بود و دستورى يافته‏ام كه به ضررم باشد يا به سودم، انجام مى‏دهم». بدو گفتند: «اين خواب چه بود؟». گفت: «به هيچ كس نگفته‏ام و به هيچ كس نخواهم گفت تا به پيشگاه پروردگارم روم».

گويد: نامه عمرو بن سعيد به حسين بن على چنين بود: «به نام خداى رحمان رحيم. از عمرو بن سعيد، به حسين بن على. امّا بعد، از خدا مى‏خواهم كه تو را از آنچه مايه زحمتت مى‏شود، منصرف كند و به آنچه مايه توفيقت مى‏شود، هدايت كند. شنيدم جانب عراق روان شده‏اى. خدايت از مخالفت به دور بدارد كه بيم دارم مايه هلاك شود. عبد اللّه‏ بن جعفر و يحيى بن سعيد را پيش تو فرستادم. با آنها پيش من آى كه به نزد من امان دارى و رعايت و نيكى و ادب مصاحبت. خدا را بر اين، شاهد و ضامن و مراقب مى‏گيرم! درود بر تو باد».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
126

و الوهط: حائط لعبداللّه‏ بن عمرو بالطائف، قال: وكان معاوية قد ساوم به عبداللّه‏ بن عمرو، وأعطاه به مالاً كثيراً، فأبى أن يبيعه بشيء.

قال: وأقبل الحسين مغذّاً لا يلوي على شيء حتّى نزل ذات عرق.

قال أبو مخنف: حدّثني الحارث بن كعب الوالبي، عن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب، قال: لمّا خرجنا من مكّة كتب عبداللّه‏ بن جعفر بن أبي طالب إلى الحسين بن عليّ مع ابنيه: عون ومحمّد:

أمّا بعد؛ فإنّي أسالك باللّه‏ لمّا انصرفت حين تنظر في كتابي، فإنّي مشفق عليك من الوجه الذي توجّه له أن يكون فيه هلاكك واستئصال أهل بيتك، إن هلكتَ اليوم ۵ / ۳۸۸

طفئ نور الأرض، فإنّك علم المهتدين، ورجاء المؤمنين، فلا تعجل بالسير فإنّي في أثر الكتاب، والسلام.

قال: وقام عبداللّه‏ بن جعفر إلى عمرو بن سعيد بن العاص فكلّمه، وقال: اكتب إلى الحسين كتاباً تجعل له فيه الأمان، وتُمنّيه فيه البرّ والصلة، وتوثق له في كتابك، وتسأله الرجوع لعلّه يطمئنّ إلى ذلك فيرجع.

فقال عمرو بن سعيد: اكتب ما شئت وائتني به حتّى أختمه، فكتب عبداللّه‏ بن جعفر الكتاب، ثمّ أتى به عمرو بن سعيد، فقال له: اختمه، وابعث به مع أخيك يحيى بن سعيد، فإنّه أحرى أن تطمئنّ نفسه إليه، ويعلم أنّه الجدّ منك، ففعل، وكان عمرو بن سعيد عامل يزيد بن معاوية على مكّة.

قال: فلحقه يحيى وعبداللّه‏ بن جعفر، ثمّ انصرفا بعد أن أقرأه يحيى الكتاب، فقالا: أقرأناه الكتاب، وجهدنا به، وكان ممّا اعتذر به إلينا أن قال:

إنّي رأيت رؤيا فيها رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، واُمرتُ فيها بأمر أنا ماضٍ له، عليّ كان أولى، فقالا له: فما تلك الرؤيا؟

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 52637
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به