1005
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

ابن سعد گفت: پس مهلتى مقرّر دار تا در اين باره، نيك نظر كنم؛ ولى فردا بازگشت و با سپاهى آماده قتال با امام حسين عليه‏السلام شد، و هنگامى كه به نزديكىِ امام رسيد و هر دو با هم روبه‏رو شدند، امام عليه‏السلام در ميان اصحاب خود برخاست و خطبه‏اى خواند و عرضه داشت: «خداوندا ! تو نيك واقفى كه من هيچ صحابه‏اى را بهتر از ياران خود سراغ ندارم، و نه اهل بيتى نيكوتر از خاندانم!». پس فرمود: «خدا به شما نيكوترين پاداش را عطا فرمايد كه به راستى مرا يارى و كمك كرديد. اين را بدانيد كه اين جماعت را هدفى جز [كشتن] من نيست و اگر مرا بكشند، به ديگرى كار ندارند. پس با تاريك شدن هوا شبانه پراكنده شويد و جان خود را نجات دهيد».

با اتمام اين سخنان، جناب عبّاس بن على عليه‏السلام برادرش و علىّ بن الحسين عليه‏السلام فرزندش و فرزندان عقيل برخاستند و يك صدا گفتند: پناه بر خدا و بر ماه حرام! [در صورت عدم اطاعت فرمان شما]پس از بازگشت به مردم چه بگوييم؟ بگوييم ما آقايمان و فرزند سرورمان و ستون و تكيه‏گاهمان را تنها گذاشتيم و او را ترك كرديم؟! بگوييم او را در معرض آماج تيرها و نيزه‏ها رها كرديم و طعمه وحوش قرار داديم و به جهت تمايل به دنيا از او گريختيم؟! پناه بر خدا! هرگز؛ بلكه تا شما زنده‏ايد ما هم در حيات خواهيم بود و با مرگ شما ما هم مى‏ميريم!

با اين پاسخ شورانگيز، امام گريست و همه گريستند، و آن حضرت جزاى خير از خداوند برايشان مسئلت كرد. سپس نشست. صلوات خدا بر او باد !

و به اسناد مذكور در متن نقل است كه علىّ بن الحسين (امام زين العابدين) عليه‏السلام گفت: «به خدا سوگند كه من در آن شب به حال بيمارى كنار پدرم بودم و او سرگرم آماده ساختن و اصلاح تيرهاى خود بود و "جون" غلام ابوذر مقابلش بود اين ابيات را سر داد:

اُف بر تو باد اى روزگار كه چه بد دوستى هستى!

چه بسيار در بامدادان و شامگاهان،

ياران و بزرگانت را به قتل رسانده‏اى،

و روزگار به جايگيرى و بدل هم قناعت نورزد.

و عاقبت اين كار به خداوند جليل واگذاشته شده است،

و هر فرد زنده‏اى به همان راه كه من رفته‏ام، طىّ طريق مى‏كند».

حضرت زين العابدين عليه‏السلام گويد: من با شنيدن اين ابيات، مانع سرازير شدن گريه‏ام شدم ؛ ولى در ميان زنان، تنها عمّه‏ام بود كه با استماع اين اشعار، بى‏تاب شد و جامه‏اش را دريد و صورتش را مجروح ساخت و مويه‏كنان با سر و روى باز بيرون آمد و فرياد زد: «واى بر اين مصيبت! واى از اندوه و درد! اى كاش مرگ، حياتم را ربوده و به عدم نهاده بود! اى حسينم ! اى سرورم! اى يادگار اهل بيتم! مگر از حيات و زندگى، مأيوس گشته‏اى؟! امروز روزى است كه جدّم رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از دنيا رفت. امروز مادرم فاطمه زهرا و پدرم على، و برادرم حسن وفات يافتند. اى جانشين گذشتگان و اى پناه بازماندگان!».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
1004

قال: اتركني أنظر في أمري فتركه، فلمّا كان من الغد غدا عليه فوجّه معه بالجيوش لقتال الحسين، فلمّا قاربه وتواقفوا قام الحسين في أصحابه خطيباً فقال:

۱۱۳

الّلهمّ إنّك تعلم أنّي لا أعلم أصحاباً خيراً من أصحابي، ولا أهل بيت خيراً من أهل بيتي، فجزاكم اللّه‏ خيراً فقد آزرتم وعاونتم، والقوم لا يريدون غيري، ولو قتلوني لم يبتغوا غيري أحداً، فإذا جنّكم الليل فتفرّقوا في سواده، وانجوا بأنفسكم.

فقام إليه العبّاس بن عليّ أخوه، وعليّ ابنه، وبنو عقيل، فقالوا له: معاذ اللّه‏ والشهر الحرام، فماذا نقول للناس إذا رجعنا إليهم! إنّا تركنا سيّدنا، وابن سيّدنا وعمادنا! وتركناه غرضاً للنبل، ودريئة للرماح، وجزراً للسباع، وفررنا عنه رغبة في الحياة!! معاذ اللّه‏، بل نحيا بحياتك، ونموت معك.

فبكى وبكوا عليه، وجزّاهم خيراً، ثمّ نزل صلوات اللّه‏ عليه.

فحدّثني عبداللّه‏ بن زيدان البجلي، قال: حدّثنا محمّد بن زيد التميمي، قال: حدّثنا نصر بن مزاحم، عن أبي مخنف عن الحرث بن كعب، عن عليّ بن الحسين، قال:

إنّي واللّه‏ لجالس مع أبي في تلك الليلة، وأنا عليل، وهو يعالج سهاماً له، وبين يديه جون مولى أبي ذرّ الغفاري، إذ ارتجز الحسين:

يا دَهرُ اُفٍّ لَكَ مِن خَليلٍ

كَم لَكَ في الإِشراقِ والأصيلِ

مِن صاحِبٍ وماجدٍ قَتيلِ

و الدَهرُ لا يَقنَعُ بالبَديلِ

و الأَمرُ في ذاكَ إلى الجَليلِ

و كُلُّ حيٍّ سالِكُ السبيلِ

قال: وأمّا أنا فسمعته ورددت عبرتي، وأمّا عمّتي فسمعته دون النساء فلزمتها الرقّة والجزع، فشقّت ثوبها، ولطمت وجهها، وخرجت حاسرة تنادي: واثكلاه! واحزناه! ليت الموت أعدمني الحياة، يا حسيناه! يا سيّداه! يا بقيّة أهل بيتاه! استقلت ويئست من الحياة!! اليوم مات جدّي رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، واُمّي فاطمة الزهراء، ۱۱۴

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39207
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به