669
بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث

۱۷ / ۲

شمارى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله

۱ . ابو دحداح ۱

۱۰۲۱.تفسير القرطبى ـ به نقل از زيد بن اسلم ـ :چون آيه «كيست كه به خدا قرضى نيكو دهد» نازل شد ، ابو دحداح گفت : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! خدا از ما تقاضاى قرض مى كند ، در صورتى كه او از قرض كردن ، بى نياز است ؟
فرمود : «آرى . مى خواهد از اين طريق . شما را به بهشت ببرد» .
ابو دحداح گفت : پس اگر من به پروردگارم قرض بدهم ، در ازاى آن ، بهشت را براى من و دخترم دحداحه ، ضمانت مى كند ؟
فرمود : «آرى» .
ابو دحداح گفت : پس دستت را به من بده .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دست خود را به او داد . ابو دحداح گفت : من دو باغ دارم : يكى در سافله ( پايين دست مدينه ) و ديگرى در عاليه ( بالا دست مدينه) و به خدا سوگند كه جز اين دو ، چيزى ندارم . اينها را هم به خداوند متعال ، قرض دادم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «يكى را براى خدا قرار بده و ديگرى را براى گذرانِ زندگى خودت و عائله ات بگذار» .
ابو دحداح گفت : پس گواه باش ـ اى پيامبر خدا ـ كه من بهترينِ آن دو را براى خداوند متعال قرار دادم ، كه باغى است با ششصد خرمابُن .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خدا نيز به پاداش آن ، بهشت را به تو عطا مى فرمايد» .
ابو دحداح به راه افتاد و نزد اُمّ دحداح ـ كه با كودكانش در باغ ، زير درختان خرما مى گشت ـ رفت و شروع به خواندن اين اشعار كرد :
پروردگارم ، تو را به راه راست ، هدايت كند
به راه خير و درستى!
باغ را با عشق ، ترك كن ؛
چرا كه به قرضِ روزِ قيامت رفت .
آن را با اطمينان ، به خدا قرض دادم
داوطلبانه ، نه با منّت و نه باز گرفتنى
و فقط به اميد دستگيرى در معاد .
پس ، خود با فرزندانت ، آن را ترك كن .
نيكى ، بى گمان ، بهترين توشه است
كه آدمى به سوى معاد مى فرستد .
اُمّ دحداح گفت : سودايَت سودمند باد! خدا براى آنچه معامله كردى ، به تو بركت دهد !
آن گاه اُمّ دحداح ، در پاسخ ، اين ابيات را خواند :
خدا تو را به خير و شادمانى ، بشارت دهد!
چونان تو ، آنچه را كه دارد ، خالصانه مى بخشد .
خدا خانواده مرا بهره مند ساخته و
خرماى سياهِ عجوه و خرماى سبز كال بخشيده است .
بنده مى كوشد و براى اوست نتيجه كوشش هاى او
در طول شب ها ، و نيز هر گناهى كه مرتكب شود ، بر گردن اوست .
او اين ابيات را گفت . آن گاه به طرف كودكانش رفت و آنچه را در دهان هايشان بود ، بيرون آورد و آنچه را در آستين هايشان بود ، بر زمين ريخت و به باغ ديگر رفتند .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بسا خرمابُنان [ پُربار و ] سنگين و [ نيز ] سرايى وسيع كه [ در بهشت ] براى ابو دحداح است» .

1.گفته مى شود : ابو دحداحه ، فلان بن دحداحه ، نامش جزء صحابه آمده ؛ ولى اطّلاعاتى بيش از اين كه او از انصار يا هم پيمان آنها بوده ، نيافتيم . گفته شده كه نام ابو دحداح ، ثابت بن دحداح است (الاستيعاب : ج ۴ ص ۲۱۰) .


بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
668

۱۷ / ۲

عِدَّةٌ مِن أَصحابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله

۱ . أَبُو الدَّحداحِ ۱

۱۰۲۱.تفسير القرطبي عن زيد بن أسلم :لَمّا نَزَلَ : «مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» ۲ قال أبُوالدَّحداحِ : فِداكَ أبي واُمّي يا رَسولَ اللّهِ! إنَّ اللّهَ يَستَقرِضُنا وهُوَ غَنِيٌّ عَنِ القَرضِ؟!
قالَ : نَعم ، يُريدُ أن يُدخِلَكُمُ الجَنَّةَ بِهِ . قالَ : فَإِنّي إن أقرَضتُ رَبّي قَرضا يَضمَن لي بِهِ ولِصَبِيَّتِي الدَّحداحَةَ ۳ مَعِيَ الجَنَّةَ؟ قالَ : نَعَم .
قالَ : فَناوِلني يَدَكَ ، فَناوَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَدَهُ . فَقالَ : إنَّ لي حَديقَتَينِ ؛ إحداهُما بِالسّافِلَةِ وَالاُخرى بِالعالِيَةِ ، وَاللّهِ! لا أملِكُ غَيرَهُما ، قَد جَعَلتُهُما قَرضا للّهِِ تَعالى .
قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَل إحداهُما للّهِِ ، وَالاُخرى دَعها مَعيشَةً لَكَ ولِعِيالِكَ .
قالَ : فَأُشهِدُكَ يا رَسولَ اللّهِ ، أنّي قَد جَعَلتُ خَيرَهُما للّهِِ تَعالى ، وهُوَ حائِطٌ فيهِ سِتُّمِئَةِ نَخلَةٍ .
قالَ : إذا يَجزيكَ اللّهُ بِهِ الجَنَّةَ .
فَانطَلَقَ أبُو الدَّحداحِ حَتّى جاءَ أُمَّ الدَّحداحِ ، وهِيَ مَعَ صِبيانِها فِي الحَديقَةِ تَدورُ تَحتَ النَّخلِ ، فَأَنشَأَ يَقولُ :

هَداكِ رَبّي سُبُلَ الرَّشادإلى سَبيلِ الخَيرِ وَالسَّدادِ
بِيني مِنَ الحائِطِ بِالودادِفَقَد مَضى قَرضا إلَى التَّنادِ
۴
أقرَضتُهُ اللّهَ عَلَى اعتِماديبِالطَّوعِ لا مَنٍّ ولَا ارتِدادِ
إلّا رَجاءَ الضِّعفِ فِي المَعادِفَارتَحِلي بِالنَّفسِ وَالأَولادِ
وَالبِرّ لا شَكَّ فَخَيرُ زادِقَدَّمَهُ المَرءُ إلَى المَعادِ
قالَت أُمُّ الدَّحداحِ : رَبِحَ بَيعُكَ! بارَكَ اللّهُ لَكَ فيمَا اشتَرَيتَ .
ثُمَّ أجابَتهُ أُمُّ الدَّحداحِ وأنشَأَت تَقولُ :

بَشَّرَكَ اللّهُ بِخَيرٍ وفَرَحمِثلُكَ أدّى ما لَدَيهِ ونَصَح
قَد مَتَّعَ اللّهُ عِيالي ومَنَحبِالعَجوَةِ ۵ السَّوداءِ وَالزَّهوِ البَلَح
وَالعَبدُ يَسعى ولَهُ ما قَد كَدَحطولَ اللَّيالي وعَلَيهِ مَا اجتَرَح
ثُمَّ أقبَلَت اُمُّ الدَّحداحِ عَلى صِبيانِها ، تُخرِجُ ما في أفواهِهِم وتَنفُضُ ما في أكمامِهِم ، حَتّى أفضَت إلَى الحائِطِ الآخَرِ .
فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : كَم مِن عَذقٍ رداحٍ ۶ ، ودارٍ فَيّاحٍ ، لِأَبِي الدَّحداحِ . ۷

1.أبو الدَّحداحِ ، ويُقالُ : أبوالدَّحداحَةِ ، فُلانُ بنُ الدَّحداحَةِ مَذكورٌ فِي الصَّحابَةِ ، لا أقِفُ عَلى اسمٍ ولا نَسَبٍ أكَثرَ مِن أنَّهُ مِنَ الأنصارِ ؛ حَليفٌ لَهُم . وقَد قيلَ : إنَّ أبا الدَّحداحِ هذا اسمُهُ ثابِتُ بنُ الدَّحداحِ ... (الاستيعاب : ج ۴ ص ۲۱۰ الرقم ۲۹۶۹ وراجع : اُسد الغابة : ج ۵ ص ۱۸۵ ، الإصابة : ج ۷ ص ۱۰۱) .

2.البقرة : ۲۴۵ .

3.كذا في المصدر ، وجاء في تفسير الثعلبي كما يلي : «قالَ : فَزَوجِي اُمُّ الدَّحدَاحِ مَعِي؟ قالَ : نَعَم . قال : الدَّحداحُ مَعِي؟ قالَ : نَعَم» ، وهو الأصحّ .

4.يَومُ التَّناد : يوم القيامة (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۷۶۵ «ندا») .

5.العَجوَةُ : نوع من تمر المدينة (النهاية : ج ۳ ص ۱۸۸ «عجا») .

6.رداح : أي ثقيل (النهاية : ج ۲ ص ۲۱۳ «ردح») .

7.تفسير القرطبي : ج ۳ ص ۲۳۸ ، شعب الايمان : ج ۳ ص ۲۵۰ ح ۳۴۵۲ ، تفسير ابن كثير : ج ۸ ص ۴۰ كلاهما عن عبداللّه بن مسعود ، تفسير الطبري : ج ۲ الجزء الثاني ص ۵۹۳ ، تفسير الثعلبي : ج ۲ ص ۲۰۷ كلّها نحوه ، كنزالعمّال : ج ۲ ص ۳۵۴ ح ۴۲۲۴ .

  • نام منبع :
    بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همكاری: سیّد رسول موسوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11540
صفحه از 798
پرینت  ارسال به