۷۰. امام على عليه السلام ـ در خطبهاى كه در آن ، از مجازات گنهكاران در روز رستاخيز ، ياد مىكند ـ : گنهكاران را در بدترين سراى ، جاى مىدهد، دستها را با كُند و زنجير به گردنها مىبندد، زلفها را به پاها گره مىزند و جامههايى از قطران و تكّههاى آتش ، بر ايشان مىپوشاند ؛ در دوزخى كه گرمايش سخت و سوزان است و درى كه بر روى اهل دوزخ فرو بسته شده است ؛ در آتشى ديوانهوار و پرخروش، با شعلههايى سركش، كه فريادى رعدآسا و هولناك دارد ؛ ساكنانش از آن جا رخت بر نمىبندند، اسيرانش با هيچ بهايى آزاد نمىشوند و زنجيرهايش از هم نمىگسلد ؛ آن سراى را عمرى نيست كه به سر آيد و ساكنانش را اجلى نيست كه به پايان رسد [تا خلاص شوند].
۷۱. امام على عليه السلام ـ در وصف آتش دوزخ ـ : خدا را خدا را ـ اى بندگان خدا ـ كه دنيا همه شما را بر يك راه مىبرد [همان راه منتهى به آخرت كه گذشتگان نيز رفتند] ، و شما و [زمانِ] قيامت ، به يك ريسمان بسته شدهايد ۱ و تو گويى قيامت [هماينك] نشانههاى خود را آورده، پرچمهايش را نزديك ساخته و شما را بر گذرگاه صراط ، نگه داشته است، و گويا [هماكنون] زلزلههايش را پيش آورده و [چونان اشترى] سينه خويش را بر زمين نهاده [و تحقّق يافته ]است. دنيا از اهل خود ، بريده و آنان را از آغوش خويش بيرون افكنده است. گويا روزى بود كه گذشت، يا ماهى بود كه به پايان رسيد . تازه آن ، كهنه گرديده و فربه آن ، لاغر گشته است ؛ در جايگاهى تنگ ، با كارهايى در هم و بزرگ و آتشى سخت گزنده
كه هياهويش بلند است و زبانهاش سركش و خروشش خشمآلود، شعلهاش فروزان است و فسرده شدنش دور و دير ، هيمهاش پرشعله است و تهديدش خوفانگيز ، ژرفاى آن ناپيدا و كران تا كرانش غرقه در تاريكى است، ريگهايش جوشان، و كارهايش وحشتناك است.