۵۳. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در خبر معراج ـ : جبرئيل بالا رفت و من همراه او تا آسمان دنيا بالا رفتم. بر آن آسمان ، فرشتهاى گماشته شده كه به او اسماعيل مىگويند و او مأمور[ـِ پيگيرى] همان استراق سمع است كه خداى عز و جلفرموده است: «مگر كسى كه [از سخن عالم بالا] يك باره استراق سمع كند ، كه [در اين صورت ]شهابى شكافنده ، از پىِ او مىتازد» . هفتاد هزار فرشته تحت[ـِ فرمان] او بودند كه تحت [ـِ فرمان] هر يك از آنان نيز هفتاد هزار فرشته بود . آن فرشته گفت: اى جبرئيل! اين همراه تو كيست ؟
جبرئيل گفت: محمّد . گفت: آيا مبعوث گشته است؟ جبرئيل گفت: آرى.
پس [اسماعيل] در[ـِ آسمان دنيا] را گشود و من بر او سلام گفتم و او جواب سلامم را داد. من برايش آمرزش طلبيدم و او نيز برايم آمرزش طلبيد و گفت: خوش آمدى ، اى برادر يكدل و پيامبر شايسته !
فرشتگان ديگر نيز به استقبال من آمدند تا آن كه وارد آسمان دنيا شدم. هر فرشتهاى به من مىرسيد ، خندان و شادان بود تا آن كه يكى از فرشتگان به من رسيد كه مخلوقى تنومندتر از او نديدهام. ظاهرى زمخت و خشمآلود داشت. او نيز همچون ديگر فرشتگان ، برايم دعا كرد ؛ امّا خنده بر لب نداشت و آن شادىاى كه در چهره ديگر فرشتگان ديده بودم ، در چهره او نديدم. گفتم: «اين كيست ، اى جبرئيل ؟! من از او ترسيدم» .
جبرئيل گفت: حق دارى كه از او بترسى. همه ما از او مىترسيم. او مالك [نام دارد و] دوزخبان است. او هرگز نخنديده است و از زمانى كه خداوند ، وى را بر دوزخ گماشته ، روز به روز خشم و كين او بر دشمنان خدا و گنهكاران ، افزوده مىشود . خداوند به واسطه او ، از ايشان انتقام مىگيرد. اگر بنا بود پيش از تو يا پس از تو ، به روى كسى لبخند بزند ، قطعا بر روى تو نيز لبخند مىزد ؛ ليكن او [هرگز] نمىخندد.
۵۴. امام باقر عليه السلام : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شبى كه به آسمان برده شد، بر هر يك از مخلوقات خدا كه گذشت ، او را نسبت به خود ، خوشرو و مهربان و خندان يافت ، تا آن كه
بر يكى از مخلوقات خدا گذشت كه نه به ايشان نگريست و نه به ايشان چيزى گفت، و چهرهاى در هم و عبوس داشت. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى جبرئيل ! من بر هر يك از مخلوقات خدا كه گذشتم ، او را خوشرو و مهربان و شادمان ديدم ، مگر اين يكى. او كيست؟» .
جبرئيل گفت: او مالك [نام دارد و] دوزخبان است . پروردگارش او را همين گونه آفريده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: دوست دارم كه از او بخواهى آتش[ـِ دوزخ] را به من نشان دهد.
جبرئيل به مالك گفت: اين ، محمّد پيامبر خداست. از من خواست تا از تو تقاضا كنم كه آتش را به او بنمايانى.
مالك ، عدّهاى را از دوزخ بيرون آورد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را ديد و با ديدن آنها ـ تا زمانى كه خداوند عز و جل جانش را ستاند ـ ، ديگر نخنديد.