۱۳ / ۱۴
وليد بن عقبه
۹۶۳. تفسير الطبرى ـ به نقل از عطاء بن يسار ، در باره آيه شريف : «آيا كسى كه مؤمن است ، همانند كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند . امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند ، به پاداش آنچه انجام مىدادند ، در باغهايى كه در آنها جايگزين مىشوند ، پذيرايى مىگردند ، و امّا كسانى كه نافرمانى كردهاند ، جايگاهشان آتش است . هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند ، در آن ، باز گردانيده مىشوند و به آنان گفته مىشود : بچشيد عذاب آن آتشى را كه دروغش مىشمرديد» ـ : اين آيات در مدينه و در باره على بن ابى طالب عليه السلام و وليد بن عقبة بن ابى معيط ، نازل شده است [ماجرا بدين شرح است كه] ميان وليد و على ، سخنى در گرفت . وليد بن عقبه گفت : من از تو زبانآورتر و جنگاورتر و لشكرشكنترم . على عليه السلام گفت : خاموش! كه تو نافرمانى . پس ، خداوند ، در باره آن دو ، اين آيات را فرو فرستاد : «آيا كسى كه مؤمن است ، همانند كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند تا دروغش مىشمرديد» .
۱۳ / ۱۵
طعمة بن اُبيرق
۹۶۴. امام باقر عليه السلام ـ در ماجراى بشير كه به خانه عموى قَتادة بن نعمان دستبرد زد و خوراك و سلاح او را دزديد ـ : عدّهاى از نزديكان طايفه بشير گفتند : نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برويم و در باره اين ۱ . وليد بن عقبة بن ابى معيط ابان بن ابى ذكوان بن اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف اموى ، برادر مادرى عثمان بن عفّان است . مادر اين دو، اروى دختر كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس است . كريز ، كسى بود كه بر مسلمانان بسيار سخت مىگرفت و به پيامبر صلى الله عليه و آله آزار مىرساند. او در جنگ بدر ، اسير و با فديه آزاد شد .
وليد و برادرش عماره در فتح مكّه مسلمان شدند. وليد، از آن پس ، تحت حمايت عثمان بزرگ شد و در زمان خلافت عثمان ، با بركنارى سعد بن ابى وقّاص، به فرماندارى كوفه رسيد . با كشته شدن عثمان ، وليد به دنبال فتنهاى ، از فرماندارى بركنار شد و پس از آن ، ديگر نه با امام على عليه السلام و نه با غير او همراه نشد ؛ امّا معاويه را در جنگش با على عليه السلام ، با نگارش نامه و سرودن شعر ، به جنگ تشويق مىكرد. وليد در دوران خلافت معاويه مُرد .
۲ . طعمة بن اُبيرق ـ كه نام ديگرش بشير است ـ ، از منافقان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بود و در هجو ياران پيامبر شعر مىسرود . او مردى فقير و نادار بود و زره رفاعة بن زيد را ربود كه در سرزنش او آيههايى از قرآن، نازل شد و پس از آن ، مرتد شد و قصّه او در كتابهاى تفسير و تاريخ ، مشهور است .
خويشاوند خود ، با ايشان صحبت كنيم و برايش تقاضاى بخشش كنيم ؛ زيرا او بىگناه است . امّا چون خداوند ، آيه : «[كار نارواى خود را] از مردم پنهان مىدارند ؛ ولى نمى توانند از خدا پنهان دارند ، كه او با آنان است»تا «حمايتگر» را نازل نمود ، طايفه بشير نزد او رفتند و گفتند : اى بشير! از خدا طلب مغفرت نماى و از گناهت توبه كن .
بشير گفت : سوگند به آن كه بدو سوگند مىخورم ، آنها را كسى جز لبيد ، ندزديده است .
پس ، اين آيه نازل شد : «و هر كس خطا يا گناهى مرتكب شود ، سپس آن را به بىگناهى نسبت دهد ، قطعا بهتان و گناه آشكارى بر دوش كشيده است» .
بشير بعدها كافر شد و به مكّه رفت ، و خداوند در باره آن عدّهاى كه بشير را بىگناه مىدانستند و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند تا برايش تقاضاى بخشش كنند ، اين آيه را فرو فرستاد : «و اگر لطف و رحمت خدا بر تو نبود ، طايفهاى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند ؛ ولى جز خودشان كسى را گمراه نمىسازند ، و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند ، و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى ، به تو آموخت ، و لطف خدا به تو ، همواره بزرگ است» ، و در باره بشير نيز كه در مكّه به سر مىبرد ، اين آيه نازل شد : «و هر كس پس از آن كه راه هدايت بر او آشكار شد ، با پيامبر به مخالفت برخيزد و راهى غير راه مؤمنان در پيش گيرد ، وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده ، وامىگذاريم و او را به دوزخ مىكشانيم ، و چه بازگشتگاه بدى است !» .