603
بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث

۹۰۹. پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : فخرفروشى نباشد ؛ من نخستين كسى هستم كه در روز قيامت ، سر از خاك بيرون مى‏آورم و درفش ستايش (پرچم حمد) ، به دست من داده مى‏شود . فخرفروشى نباشد ؛ در روز رستاخيز ، من مهتر مردمان هستم .
فخرفروشى نباشد ؛ در روز رستاخيز ، من نخستين كسى هستم كه وارد بهشت مى‏شود، و بر دَرِ بهشت مى‏آيم و حلقه‏اش را مى‏گيرم . مى‏گويند: اين كيست؟ مى‏گويم: منم، محمّد. پس در را برايم مى‏گشايند . من داخل مى‏شوم و پادشاه عالم را فراپيش خود مى‏بينم . برايش به خاك مى‏افتم. مى‏فرمايد: «سرت را بر دار ـ اى محمّد ـ و سخن بگو ، كه از تو شنيده مى‏شود . بگو ، كه از تو پذيرفته مى‏آيد . شفاعت كن كه شفاعتت قبول مى‏گردد» .
من سرم را بر مى‏دارم و مى‏گويم: پروردگارا ! امّتم، امّتم [را نجات بده] !
او مى‏فرمايد: «به ميان امّتت برو و هر كس را كه در دلش به وزن دانه‏اى جو ايمان يافتى، به بهشت ببر» و من مى‏روم و كسانى را كه در دلشان به آن اندازه ايمان بيابم ، به بهشت مى‏برم . باز پادشاه عالم را فراپيش خود مى‏يابم و برايش به خاك مى‏افتم . او مى‏فرمايد: «سرت را بر دار ـ اى محمّد ـ و سخن بگو ، كه از تو شنيده مى‏شود . بگو ، كه از تو پذيرفته مى‏آيد . شفاعت كن كه شفاعتت قبول مى‏گردد» .
من سرم را بر مى‏دارم و باز مى‏گويم: خداوندا ! امّتم، امّتم [را نجات بده] !
او مى‏فرمايد: «به سوى امّتت برو و هر كس را كه در دلش به وزن دانه خردلى ايمان يافتى، به بهشت ببر» و من مى‏روم و كسانى را كه آن اندازه [ايمان] در دلشان بيابم ، داخل بهشت مى‏كنم .
[سرانجام ،] حسابرسى مردمان به پايان مى‏رسد و باقى‏مانده امّتم را همراه دوزخيان ، داخل آتش مى‏كنم . دوزخيان [با طعنه ، به آنان] مى‏گويند: خداپرستىِ
شما و شرك نورزيدنتان به او ، براى شما سودى نداشت !
پس پادشاه عالم مى‏فرمايد: «به عزّتم سوگند كه آنان را [نيز] از آتش آزاد مى‏كنم!» و به سوى آنان مى‏فرستد و همه آنان ، در حالى كه سوخته‏اند ، از آتش بيرون مى‏آيند و به درون نهر زندگانى مى‏روند و در آن، مانند بذر و دانه‏هايى كه در ميان خس و خاشاك سيلاب مى‏رويد، مى‏رويند و بر پيشانىِ آنها نوشته مى‏شود: «اينان آزادشدگان خدايند» . آن گاه ، ايشان را مى‏برند و وارد بهشت مى‏شوند. بهشتيان مى‏گويند: اينان جهنّميان‏اند.
پادشاه عالم مى‏فرمايد: «نه، اينان آزادشدگانِ پادشاه عالم‏اند» .


بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
602

۹۰۹. عنه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : إنّي لَأَوَّلُ النّاسِ تَنشَقُّ الأَرضُ عَن جُمجُمَتي يَومَ القِيامَةِ ولا فَخرَ ، واُعطى لِواءَ الحَمدِ ولا فَخرَ ، وأنَا سَيِّدُ النّاسِ يَومَ القِيامَةِ ولا فَخرَ ، وأنَا أوَّلُ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ يَومَ القِيامَةِ ولا فَخرَ ، وآتي بابَ الجَنَّةِ فَآخُذُ بِحَلقَتِها فَيَقولونَ : مَن هذا؟ فَأَقولُ : أنَا مُحَمَّدٌ ، فَيُفَتِّحونَ لي ، فَأَدخُلُ فَأَجِدُ الجَبّارَ مُستَقبِلي ، فَأَسجُدُ لَهُ فَيَقولُ : ارفَعُ رَأسَكَ يا مُحَمَّدُ ، وتَكَلَّم يُسمَع مِنكَ ، وقُلْ يُقبَل مِنكَ ، وَاشفَعْ تُشَفَّع .
فَأَرفَعُ رَأسي، فَأقولُ : اُمَّتي اُمَّتي ، يا رَبِّ!
فَيَقولُ : اِذهَبْ إلى اُمَّتِكَ ، فَمَن وَجَدتَ في قَلبِهِ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن شَعيرٍ مِنَ الإيمانِ فَأَدخِلهُ الجَنَّةَ . فَأَذهَبُ فَمَن وَجَدتُ في قَلبِهِ مِثقالَ ذلِكَ أدخَلتُهُمُ الجَنَّةَ ، فَأَجِدُ الجَبّارُ مُستَقبِلي ، فَأَسجُدُ لَهُ ، فَيَقولُ : ارفَع رَأسَكَ يا مُحَمَّدُ ، وتَكَلَّم يُسمَع مِنكَ ، وقُلْ يُقبَل مِنكَ ، وَاشفَعْ تُشَفَّع .
فَأَرفَعُ رَأسي ، فَأَقولُ : اُمَّتي اُمَّتي ، يا رَبِّ!
فَيَقولُ : اذهَب إلى اُمَّتِكَ ، فَمَن وَجَدتَ في قَلبِهِ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ مِنَ الإِيمانِ فَأَدخِلهُ الجَنَّةَ . فَأَذهَبُ فَمَن وَجَدتُ في قَلبِهِ مِثقالَ ذلِكَ أدخَلتُهُمُ الجَنَّةَ .
وفُرِغَ مِن حِسابِ النّاسِ ، واُدخِلَ مَن بَقِيَ مِن اُمَّتي فِي النّارِ مَعَ أهلِ النّارِ ، فَيَقولُ أهلُ النّارِ : ما أغنى عَنكُم أنَّكُم كُنتُم تَعبُدونَ اللّه‏َ ولا تُشرِكونَ بِهِ شَيئا؟!
فَيَقولُ الجَبّارُ : فَبِعِزَّتي لَاُعتِقَنَّهُم مِنَ النّارِ! فَيَرسِلُ إلَيهِم ، فَيُخرَجونَ مِنَ النّارِ وقَدِ امتَحَشوا، فَيُدخَلونَ في نَهرِ الحَياةِ ، فَيَنبُتونَ فيهِ كَما تَنبُتُ الحَبَّةُ في غُثاءِ السَّيلِ ، ويُكتَبُ بَينَ أعيُنِهِم : «هؤُلاءِ عُتَقاءُ اللّه‏ِ» ، فَيُذهَبُ بِهِم فَيَدخُلونَ الجَنَّةَ ، فَيَقولُ لَهُم أهلُ الجَنَّةِ : هؤُلاءِ الجَهَنَّمِيّونَ ، فَيَقولُ الجَبّارُ : بَل هؤُلاءِ عُتَقاءُ الجَبّارِ . ۱

1.. سنن الدارمي: ج ۱ ص ۳۱ ح ۵۲ عن أنس، مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۲۸۹ ح ۱۲۴۷۱ عن عمرو بن أنس، كنز العمّال: ج ۱۴ ص ۴۰۴ ح ۳۹۰۸۹.

  • نام منبع :
    بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همكاری: سیّد رسول موسوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 14751
صفحه از 792
پرینت  ارسال به