۹۰۹. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : فخرفروشى نباشد ؛ من نخستين كسى هستم كه در روز قيامت ، سر از خاك بيرون مىآورم و درفش ستايش (پرچم حمد) ، به دست من داده مىشود . فخرفروشى نباشد ؛ در روز رستاخيز ، من مهتر مردمان هستم .
فخرفروشى نباشد ؛ در روز رستاخيز ، من نخستين كسى هستم كه وارد بهشت مىشود، و بر دَرِ بهشت مىآيم و حلقهاش را مىگيرم . مىگويند: اين كيست؟ مىگويم: منم، محمّد. پس در را برايم مىگشايند . من داخل مىشوم و پادشاه عالم را فراپيش خود مىبينم . برايش به خاك مىافتم. مىفرمايد: «سرت را بر دار ـ اى محمّد ـ و سخن بگو ، كه از تو شنيده مىشود . بگو ، كه از تو پذيرفته مىآيد . شفاعت كن كه شفاعتت قبول مىگردد» .
من سرم را بر مىدارم و مىگويم: پروردگارا ! امّتم، امّتم [را نجات بده] !
او مىفرمايد: «به ميان امّتت برو و هر كس را كه در دلش به وزن دانهاى جو ايمان يافتى، به بهشت ببر» و من مىروم و كسانى را كه در دلشان به آن اندازه ايمان بيابم ، به بهشت مىبرم . باز پادشاه عالم را فراپيش خود مىيابم و برايش به خاك مىافتم . او مىفرمايد: «سرت را بر دار ـ اى محمّد ـ و سخن بگو ، كه از تو شنيده مىشود . بگو ، كه از تو پذيرفته مىآيد . شفاعت كن كه شفاعتت قبول مىگردد» .
من سرم را بر مىدارم و باز مىگويم: خداوندا ! امّتم، امّتم [را نجات بده] !
او مىفرمايد: «به سوى امّتت برو و هر كس را كه در دلش به وزن دانه خردلى ايمان يافتى، به بهشت ببر» و من مىروم و كسانى را كه آن اندازه [ايمان] در دلشان بيابم ، داخل بهشت مىكنم .
[سرانجام ،] حسابرسى مردمان به پايان مىرسد و باقىمانده امّتم را همراه دوزخيان ، داخل آتش مىكنم . دوزخيان [با طعنه ، به آنان] مىگويند: خداپرستىِ
شما و شرك نورزيدنتان به او ، براى شما سودى نداشت !
پس پادشاه عالم مىفرمايد: «به عزّتم سوگند كه آنان را [نيز] از آتش آزاد مىكنم!» و به سوى آنان مىفرستد و همه آنان ، در حالى كه سوختهاند ، از آتش بيرون مىآيند و به درون نهر زندگانى مىروند و در آن، مانند بذر و دانههايى كه در ميان خس و خاشاك سيلاب مىرويد، مىرويند و بر پيشانىِ آنها نوشته مىشود: «اينان آزادشدگان خدايند» . آن گاه ، ايشان را مىبرند و وارد بهشت مىشوند. بهشتيان مىگويند: اينان جهنّمياناند.
پادشاه عالم مىفرمايد: «نه، اينان آزادشدگانِ پادشاه عالماند» .